۱۳۹۱ مرداد ۱۱, چهارشنبه

يک سؤال اشتباه، bdsm ذاتی است يا اکتسابی؟


بحث بر سر ذاتی يا اکتسابی بودن رفتارها و ويژگی های انسان حرف جديدی نيست، هزاران سال است که بشر در اين باره انديشيده و نظرات مختلف و متضادی داشته است. در علم روانشناسی که سابقه حدود 100 ساله بيشتر ندارد نيز رويکرد ها و نظرات متفاوتی در اين باره به وجود آمده و هر نظر طرفدار يا مخالف خودش را دارد.
ابتدا خوب است که منظورمان از کلمات "ذاتی" و " اکتسابی " را روشن کنيم.
ذاتی يعنی ارثی، ژنتيکی، چيزی که از بدو تولد در ما وجود داشته است.

اکتسابی يعنی چيزی که در اثر يادگيری از محيط به وجود آمده و يا در شرايط محيطی شکل گرفته است.

 حالا سؤال اين است که کدام يک از رفتارها و ويژگی های ما ذاتی است و کدام يک اکتسابی؟ و آيا bdsm ذاتی است يا اکتسابی؟

پاسخ اين است که هيچ کدام از رفتارها و ويژگی های ما نه ذاتی هستند و نه اکتسابی! در واقع همه چيز ما ، هم ذاتی است و هم اکتسابی!! همه چيز! حتی چيزهايی مثل هوش، قد و چهره که معمولاً ذاتی فرض می شوند. چه برسد به bdsm و چيزهای شبيه اين...

داستان اين است که موجوديت انسان - شامل همه ويژگی ها و رفتارهای او - توسط تعامل محيط و ژنتيک شکل می گيرد. توجه کنيد، تعامل!
در واقع سيستم ژنتيکی انسان مثل برنامه کامپيوتری نيست که دقيقاً خروجی که از پيش برای آن تعريف شده را بيرون بدهد، بلکه ژنوم پيچيده هر فرد (نقشه ژنتيکی منحصر به فرد هر انسان) آمادگی ها و محدوده ها را تعريف می کند.

با يک مثال ساده توضيح می دهم، ممکن است فردی قدِ بلند را به طور ژنتيکی به ارث برده و اين ژن ها در او فعال شده باشند، اين طور نيست که از پيش تعريف شده باشد که اين فرد حتماً قدش 180 سانتيمتر خواهد شد، بلکه مثلاً ژنوم اين فرد اجازه می دهد که او قدی بين 170 تا 190 سانتيمتر داشته باشد؛ حال ، اينکه قد اين فرد چقدر بشود ديگر به تعامل سيستم ژنتيکی او با محيط بستگیدارد ( عواملی مثل نوع تغذيه، نوع و ميزان فعاليت های جسمی که انجام می دهد و... ) ممکن است قدش بشود 171 يا بشود 189، اين ديگر معلوم نيست، نقش ژنتيک اينجا تعيين محدوده تغيير و ايجاد آمادگی برای قد بلند شدن است.
توجه کنيد که تعامل ژنتيک و محيط از همان لحظه شکل گيری نطفه (يا حتی گاهی زودتر!) شروع می شود، نوع تغذيه مادر در دوران بارداری، شرايط جسمی و روحی او، حوادث و نوع فعاليت های دوره بارداری، نحوه تولد و زايمان  و هر اتفاق کوچک و بزرگی که بعداً برای کودک پيش می آيد، هر آموزشی که مي بيند، هر رفتاری که از پدر و مادر خويش مي بيند، همه و همه چيز... اينها همه اثرات محيط هستند که در تعامل با ژنتيک، يک انسان منحصر به فرد را به وجود می آورند.

درباره تمايلات bdsm هم قضيه همين طور است، سيستم ژنتيکی آمادگی هايی را برای داشتن تمايل داميننتی، سابميسيوی يا سادومازوخيستی ايجاد می کند اما اينکه اين تمايلات ابراز شوند، تا چه حد و به چه شکل به وجود بيايند و همه اين چيزها حاصل تعامل ژنتيک و محيط است. اين تعامل هم بسيار پيچيده و متنوع است و نمی توان به سادگی آن را توضيح داده  و توجيه کرد؛ نتيجه اينکه بی معنی است که بگوييم تمايلات bdsm يک نفر ذاتی است و ديگری اکتسابی.
 در واقع هنوز نادانسته های بسيار زيادی در اين مورد هست، ما توانسته ايم کمی از اين فرآيند ها اطلاع پيدا کنيم اما قسمت اعظم پروسه روانی و محيطی که طی می شود تا يک نفر به طور بارز و شديد درگير تمايلات bdsm شود و نوع تعاملاتی که با سيستم ژنتيکی فرد انجام می گردد هنوز روشن نيست. و شايد در تحقيقات آينده دانشمندان قسمت های بيشتری از اين پازل روشن شود. به طور کلی بحث تعامل محيط و ژنتيک که سال ها يکی از موضوعات اصلی تحقيقات دانشمندان روانشناسی و علوم زيستی بوده است در سال های اخير قدم در راه جديدی گذاشته ، سؤالات مبهم بسيار زيادی را ايجاد کرده و تاپيک های پژوهشی جديدی را نيز بوجود آورده است ؛ تحقيق در اين باره هم نيازمند روش های دقيق علمی ، پژوهش های آکادميک کنترل شده و تحقيقات طولی دراز مدت است  که گاهی چند دهه به طول می انجامد. 


۱۳۹۱ تیر ۳۱, شنبه

سادومازوخيسم، دو چيز يا يک چيز؟


اول لازم است به اين نکته دقت نماييم که منظور من از سادومازوخيسم در اين پست کمی گسترده تر از اصطلاح تخصصی bdsm آن (که در پست اختصاصی سادومازوخيسم توضيح داده ام) است . منظور من اينجا بيشتر به کاربرد روانشناسی اين کلمه نزديک است و تا حد زيادی همه فعاليت های bdsm و همه افراد درگير در آن را شامل می شود.
سؤال اصلی اين است که آيا سادومازوخيسم بيانگر دو حس ، دو تمايل يا دو نياز مستقل است؟ ساديسم و مازوخيسم، و يا کليت آن يک چيز واحد است؟
پاسخ اين است که در واقع سادومازوخيسم دو چيز نيست بلکه يک چيز است و تمايلات ساديستی و مازوخيستی دو روی يک سکه هستند. منظور من اين نيست که اينها مکمل هم می باشند بلکه دقيقاً منظورم اين است که در يک فرد واحد هر دو روی اين سکه با هم وجود دارند! اينطور نيست که يک نفر ساديست خالص باشد و ديگری مازوخيست خالص! بلکه افراد سادومازوخيست هستند و ممکن است يک روی سکه اين ويژگی در ايشان جلوه بيرونی غالب تری داشته باشد.
اين واقعيتی است که دانستنش به بعضی افراد بر ميخورد و بعضی ديگر را نا اميد می کند!
اما در هر صورت اين واقعيتی است که وجود دارد، البته بدين معنی نيست که هر مستری تمايلات سابميسيوی يا هر برده اي تمايلات مستری دارد، هرچند اين هم می تواند باشد اما ممکن است يکی از جلوه های سادومازوخيسم به شکل ديگری در فرد وجود داشته باشد. مثلاً اربابی را تصور کنيد که با همه تمايلات ساديستی که دارد، شديداً  به مواد روان گردان، الکل و چيزهايی شبيه به اين وابستگی دارد و حتی با مشاهده عوارض آنها  بيشتر و بيشتر هم مصرف می کند. اين فرد بعد مازوخيستی ويژگی سادومازوخيسم خودش را به اين شکل خود آزارگرانه ابراز می کند، يا برده اي را تصور کنيد که علی رغم همه تمايلات و فانتزی های سلطه جويانه و مطيعانه اش، در محل کار يا در روابط خانوادگی شديداً پرخاشگر و آزاردهنده است، به همه دستور می دهد و وحشيانه رياست می کند! اين فرد بعد سادسيستی ويژگی سادومازوخيسم خود را اينگونه ابراز کرده است.
اين مثال ها جلوه های بيرونی و ابراز شده سادومازوخيسم هستند، ممکن است که يک فرد يکی از دو روی سکه سادومازوخيسم خود را به هيچ وجه به طور بيرونی ابراز نکند، اما چون آن تمايل وجود دارد بيکار نمی نشيند و از درون فرد را می خورد، هميشه بهتر است که تمايلات سادومازوخيستی جلوه بيرونی و ابراز شده داشته باشند تا اينکه درونی و روانی ابراز شوند. البته تشخيص اين وضعيت دوم کار پيچيده اي است و نياز به تخصص روانشناسانه دارد، اما مسأله مهم اين است که سادومازوخيسم دو چيز نيست و يک چيز است! خوب است که هر دو روی اين تمايل خود را بشناسيم و مراقب باشيم که هر دو وجه راما خودمان کنترل کنيم نه اينکه آنها ما را کنترل کنند.

ضمناً مجدداً تأکيد می کنم که آنچه اينجا نوشته ام به اين معنی نيست که هر فرد سادومازوخيستی همزمان تمايلات سلطه گرانه و سلطه جويانه دارد بلکه بهتر است بگوييم هر فرد سادومازوخيستی همزمان تمايلات خود آزارگرانه و ديگر آزارانه دارد که می تواند در يک زمينه سکسی مثل bdsm ، يا در هر زمينه ديگری از زندگی معمولی ابراز شوند.

معرفی فيلم: سرگذشت "او"

محصول 1975 فرانسه
يکی از زيباترين و الهام بخش ترين فيلم هايی است که در زمينه bdsm ساخته شده است. فيلمی فوق العاده که از رمانی زيبا برگرفته و تا کنون چندين بار در کشورهای مختلف و توسط کارگردانان مختلفی باز توليد شده است.
اين فيلم و رمان اصلی آن اثرات عميقی هم بر فرهنگ معاصر bdsm گذاشته، از جمله سايت ها و کتاب هايی که با استفاده از اسم آن ساخته شده اند، انگشتری و جواهرات نمادينی که در ساختنشان از نمادهای اين فيلم استفاده شده است و...

خلاصه داستان فيلم از اين قرار است که "او" توسط دوست پسرش "رنه" به مکان عجيبی برده می شود که کارشان تربيت برده است... "او" آنجا خيلی چيزها درباره برده بودن می آموزد، بعد از پايان دوره آموزش "او" داستان با واگذاری مالکيت "او" توسط رنه به برادر ناتنی اش، "سر استفن" ادامه پيدا می کند و حلقه آخر ماجرا هم دختری است که رنه خواهان به بردگی گرفتن اوست و حالا اين وظيفه "او" است که دين خود را ادا کند...
Story of O  (Histoire d'O)
Director: Just Jaeckin
Writers: Dominique Aury (novel), Sébastien Japrisot
Stars: Corinne Cléry, Udo Kier and Anthony Steel


تصاوير بيشتر از اين فيلم را در ادامه مطلب ببينيد

سه گانه تاريک: نقدی بر اربابان (بخش دوم)

 در ادامه توضيحاتی که در پست پيشين راجع به سه گانه تاريک بيان کردم لازم است که مجدد تأکيد کنم اين ويژگی ها در افرادی که دارای روحيه داميننتی (سلطه گری) هستند کم و بيش وجود دارد و صرف وجود اين نشانه ها بيانگر مشکل نمی باشد. مشکل زمانی وجود دارد که اين خصوصيات در فردی خيلی زياد برجسته باشند. يعنی شاخصه اصلی شخصيت فرد را اين سه خصوصيت تشکيل بدهند، چنين افرادی دقيقاً آن کسانی هستند که حضورشان در bdsm آسيب زا و خطرناک است، در اجتماعات خصوصی و حرفهای bdsm کشورهای غربی اين افراد سريعاً شناسايی و طرد می شوند، مهم ترين شعار bdsm را به ياد بياوريد، "سلامت، امنيت و رضايت دو طرفه" کسانی که مد نظر ما هستند اين شعار را کاملاً ناديده ميگيرند و سلامت، امنيت و رضايت طرف مقابل هيچ اهميتی برايشان ندارد.
 حد و حدود تعيين نمی کنند، اگر قراردادی وضع شده باشد به آن پايبند نيستند، در لحظه هر چه به فکرشان برسد بدون توجه به وضعيت فرد مقابل انجام می دهند و...
گاهی اين افراد با کسانی که فتيش های سياه و خيلی خشونت آميز دارند اشتباه گرفته می شوند، اما نکته اينجاست که اين افراد چون هيچ نوع اهميتی به لذت طرف مقابل نمی دهند اصلاً برايشان مهم نيست که آيا برده زير دستشان هم می خواهد وارد بازی آن فتيش خطرناک بشود يا خير.
يک نکته مهم ديگر اين است که آسيبی که چنين افرادی وارد می کنند فقط آسيب های جسمانی نيست، بلکه آسيب های روانی که به برده می زنند خيلی شديدتر است، يکی از ويژگی های اصلی هر ارباب واقعی توجه به به-زيستی و رشد روانی برده است، هر نوع تحقير و فشار روانی که يک ارباب واقعی به برده وارد می کند باید به دقت تنظيم شده و در جهت رشد برده باشد نه اينکه در نهايت يک فرد شديداً ناتوان ، خرد شده و درمانده به جا بگذارد. افراد مد نظر ما معمولاً هيچ توجهی به احساسات، هيجانات و عواطف برده ندارند و قادر به تشخيص احساسات برده در هر لحظه نيستند، دقت کنيد که يک ارباب واقعی می بايست در هر لحظه نسبت به هيجانات، عواطف و احساسات برده اش هشيار باشد و به آنها پاسخ مناسب بدهد، البته ممکن است اين پاسخ مناسب بسته به شرايط، شخصيت و اخلاق فرد بسيار متنوع باشد، اما مهم اين است که به آن چه که در درون برده در حال رخ دادن است بی توجه نباشد. و خلاصه کلام اينکه، مراقب باشيد در دام اين افراد گرفتار نشويد چون عواقب آزار دهنده آن بسيار بيشتر از دورنمای لذت بخش آن است.



۱۳۹۱ تیر ۱۸, یکشنبه

معرفی فيلم: ساختار جهنم


محصول 2004 فرانسه
زنی عجيب به يک کلوب همجنس گرايان می رود و مردی را استخدام می کند تا چهار شب آن زن را تماشا کند... فيلم روايتی پيچيده دارد، اصل فيلم از زبان بازيگران بيان می شود و صحنه ها مکمل ديالوگ ها هستند، فيلمی است که بايد ديده شود.
زبان اصلی فيلم فرانسه است و به دليل پيچيدگی ديالوگ ها در بعضی جاها کمی درک آن سخت است.

(Anatomie de l'enfer (Anatomy of Hell

Director: Catherine Breillat
(Writers: Catherine Breillat (novel), Catherine Breillat (screenplay
Stars: Amira Casar, Rocco Siffredi and Alexandre Belin


تصاوير بيشتر از اين فيلم را در ادامه مطلب ببينيد.

۱۳۹۱ تیر ۱۳, سه‌شنبه

سه گانه تاريک: نقدی بر اربابان (بخش اول)

روانشناسان سه ويژگی شخصيتی که در هر فرد باشد موجب می شود او در روابط بين فردی اش به ديگران آسيب بزند و بقيه را اذيت کند را، سه گانه تاريک می نامند.
اين سه ويژگی عبارتند از: خودشيفتگی، ماکياوليانيزم و سايکوپاتی

خودشيفتگی:
اصطلاح خودشيفتگی معانی و کاربردهای متعددی دارد، خودشيفتگی به تنهايی می تواند يک بيماری کامل باشد ( اختلال شخصيت خودشيفته) يا فقط به شکل يک ويژگی شخصيتی بررسی شود. معانی ديگرش مربوط به بحث ما نيست، در اين مقاله منظور من از خودشيفتگی يک ويژگی شخصيتی است که می تواند در هر فردی کم يا زياد وجود داشته باشد و به معنی "خودخواهی، غرور، خود بزرگ بينی و خود رأيی" است. می شود گفت اين ويژگی در همه انسان ها به گونه اي وجود دارد اما درجه آن کم و زياد دارد، حتماً متوجه شده ايد که مستر ها و همچنين صاحبان پروفايل های اينترنتی با عنوان مستر! به نسبت سايرين درجات بالاتری از خودشيفتگی را دارند.

ماکياوليانيزم:
ساده ترین توضیح برای اين اصطلاح که از نام يک نويسنده و سياستمدار معروف به نام ماکياولی گرفته شده، اين است که معتقد باشيم رسيدن به هدف وسيله را  توجيه  می کند. البته اين اصطلاح هم کاربرد های متعددی دارد و به خصوص در سياست استفاده می شود اما اینجا منظور ما از ماکياوليانيزم يک ويژگی شخصيتی است، کسانی ماکياوليانيست هستند که برای رسيدن به اهداف خود و صرفاً برای تأمين منافع شخصی خودشان از هيچ کار غير اخلاقی در حق ديگران نمي گذرند! اين افراد فقط در فکر استثمار و سوء استفاده از ديگران هستند تا به آن چيزهايی که می خواهند برسند، هر دروغ و فريبکاری که لازم باشد انجام می دهند و هيچ توجهی به اصول اخلاقی ندارند. متأسفانه اين ويژگی هم در بين مسترها و صاحبان پروفايل مستری زياد ديده می شود، کسانی که خودشان را در پشت شخصيت های خيالی که می سازند پنهان کرده، در مورد شخصيت واقعيشان غلو می کنند و به قول معروف خالی می بندند، ادعای مهارت زياد می کنند، موقع رابطه از هر وسيله اي استفاده می کنند تا بيشترين لذت را ببرند و به لذت و رضايت طرف مقابل هيچ توجهی نمی کنند و...

سايکوپاتی:

اين اصطلاح هم مثل خودشيفتگی مي تواند به تنهايی بيانگر يک بيماری کامل شخصيت ( که نوع خفيف تر آن را به نام اختلال شخصيت ضد اجتماعی می شناسيم ) و يا به معنی يک صفت شخصيتی باشد ؛ که ما اينجا منظورمان همان صفت شخصيتی است. فردی که ويژگی سايکوپاتی بالايی دارد مدام به دنبال هيجانات عجيب و غريب می گردد، بسيار خودخواه است، احساسات و عواطف سطحی دارد و نمی تواند عواطف عميق داشته باشد، نمی تواند به طور واقعی و عاشقانه کسی را دوست بدارد، سعی می کند تا خودش را جذاب نشان دهد، جذابيت هايی که ساختگی هستند و چهره واقعی او نيستند. سايکوپات ها به معنی واقعی افراد ظالمی هستند، رحم و شفقت انسانی که هر فردی به طور طبيعی دارد را ندارند، از آسيب هايی که به ديگران وارد می کنند احساس گناه نمی کنند، مسئوليت اعمال خويش را نمي پذيرند، برنامه ها و اهداف خيلی بلند مدت متعالی که عملاً در زندگی در حال دنبال کردن آنها باشند ندارند و کوته نظر هستند. تکانشی هستند(عکس العمل های فوری و بدون فکر نشان می دهند و در لحظه هر چه دلشان خواست انجام مي دهند بدون اينکه به عواقب آن فکر کنند) معمولاً سبک زندگی خيلی مفيد و مولدی ندارند و در يک حرفه يا رشته تحصيلی خيلی موفق نيستند و به مدارج بالا نمي رسند. به اين مشکلات خودشان بينش ندارند و خودشان را سالم و حق به جانب می دانند. اعتماد به نفس کاذب بالايی دارند، برای به دست آوردن قدرت هر رفتار خصمانه و ظالمانه اي که لازم باشد را انجام می دهند. خيلی دروغ می گويند و ادعاهای عجيب و غريبی دارند، خجالت نمي کشند، از گذشته عبرت نمي گيرند. احساس می کنند خيلی باهوش هستند در حالی که عملکرد واقعيشان خلاف اين را نشان می دهد. به طور کلی سايکوپات ها افراد خطرناکی هستند که به هر کس که نزديک بشوند به او آسيب ميزنند، اين آسيب می تواند روحی ، جسمی يا هر دو باشد.البته توجه کنيد که در يک فرد ممکن است همه اين خصايص با هم وجود نداشته  و کم و زياد باشد.

 (ادامه در پست بعد)







۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

معرفی فيلم (بل دو ژوق)


بل دو ژوق (زيبای روز) محصول 1967 سينمای فرانسه است، 
سوقين ( (severin شخصيت اصلی فيلم زنی متأهل است که به تازگی ازدواج کرده و همسر خود را نيز دوست دارد. اما احساسات مازوخيستی و نياز به تحقير در سوقين بر روابط ايشان سايه افکنده است. سوقين نمی تواند نيازهای خودش را با شوهرش در ميان بگذارد و به فانتزی های ذهنی خود پناه می برد. بالاخره سوقين راهی برای ارضای نياز به تحقير خودش پيدا می کند، او با يک فاحشه خانه آشنا می شود، جايی که می تواند تحقير را در نقش يک فاحشه تجربه کند، ادامه ماجرا را خودتان ببينيد.
بل دو ژوق فيلمی نسبتاً خوش ساخت و قوی است، بخصوص که با بهره بردن از مؤلفه های سورئاليسم و گهگاهی تنه زدن به سينمای نوآر ذهن بيننده را درگير می کند و جای سؤال هايی را در آن باز مي کند که تا بعد از اتمام فيلم هم باقی می مانند. نکته مهم اين فيلم روايت يک فانتزی ممنوعه اما بسيار شايع می باشد. زنان و مردان متأهلی که نيازهای سادومازوخيستی دارند اما نمی توانند با همسر خود به اشتراک بگذارند.

(Belle de Jour (1967
Director: Luis Buñuel
(Writers: Joseph Kessel (novel), Luis Buñuel (adaptation
Stars: Catherine Deneuve, Jean Sorel and Michel Piccoli 



تصاوير بيشتر از اين فيلم را در ادامه مطلب ببينيد.

چقدر به مشکلات روانی خودمان بينش داريم؟

به اين فکر می کردم که در هر صورت ساديست يا مازوخيست بودن يا به عبارت ديگه درگير شدن در روابط BDSM طبيعی نيست، يعنی کسی که علاقمند به اين کارها است مطمئناً يک مشکلی داره که اين رفتارهای خاص براش توليد لذت مي کنه، اما مسأله مهم اينه که اين رفتارها مي تونند سالم به حساب بياند و حتی يک جورهايی خيلی مثبت و کمک کننده و در عين حال ناسالم و مرضی، اما واقعاً معيار چيه؟


داستان اينه که حتماً يک مشکل ريشه اي اين وسط وجود داره و خصوصاً در سادومازوخيسم اين مشکل معمولاً يک الگوی رابطه اي ناسالم بين فرد و پدر و مادرش در کودکی هست که مي تونه تا زمان حال هم ادامه پيدا کرده باشه. اون مشکل ريشه اي که باعث مي شه فرد از حالت سلامت محض (فرضاً) منحرف بشه، مي تونه آدم رو به خيلی سمت و سو های ناسالم بکشونه، مي تونه آدم را به سمت سادومازوخيسم بياره يا مي تونه به سمت انواع بيماری های روانی ببره


 مثلاً فرض کنيد شما پدر يا مادری داريد با اين مجموعه خصوصيات: کمال گرا، سلطه گر، انعطاف ناپذير، خسيس، خيلی حساس به نظم و جزئيات امور که خيلی هم سخت به ديگران اعتماد ميکنه.

مسلماً داشتن چنين پدر يا مادری باعث ايجاد يک سيستم معيوب خانوادگی مي شه و روابط اين فرد با همسر و فرزندانش هم روابط سالم و طبيعی نخواهد بود، فرض کنيم اين پدر يا مادر 4 فرزند داره، اتفاقی که ممکنه بيفته اينه که مثلاً يکی از فرزندان خيلی سالم و طبيعی باشه، يکی ديگه از فرزندان يک آدم وسواسی شديد بشه، يکی ديگه يک آدم عصبی يا افسرده بشه و يکی ديگه از فرزندان مازوخيست بشه!!!

(دقت کنيد اين مثاله، ممکنه همه فرزندان اين پدر يا مادر هم سالم از آب در بيان و يا به مشکلات ديگه اي غير از اينها که گفتم دچار بشند)

يا يک الگوی ديگه برعکس اينه، فرض کنيد کودک قدرت طلبه، رقابت بر سر قدرت از کودکی بين پدر و مادر و کودک در خانه هست، بيرون از خانه هم همين طور و کودک احتمالاً در اين رقابت ها ناکام مي شه، اين ميل به قدرت در اون نمي ميره، به درون مي خزه و بالاخره از يک جايی سر بيرون ميآره.


خب حالا منظور من اينه که اون بچه اي که مازوخيست يا ساديست شده، اگر با دنيای BDSM آشنا بشه و بتونه يک رابطه خوب و کنترل شده با يک نفر برقرار کنه، احتمالاً مشکلاتش تا حد زيادی کنترل مي شه و در دراز مدت ممکنه حتی احساسات مازوخيستيش از بين بره و سالم بشه و يا تغيير شکل بده و از حالت يک نياز بيمارگون به يک تفريح آشنا و لذت بخش تبديل بشه که کاملاً تحت کنترله.

چرا؟ چون اون مشکل اساسی که باعث شد اين فرد مازوخيست يا ساديست بشه نياز به تغذيه داره، و وقتی اون چيز درست تغذيه بشه رشد مي کنه و متحول مي شه، نکته مهمش اينه که ديگه نمياد ساير منابع روانی فرد را ببلعه، يعنی فرد را در ساير شئونات زندگی لنگ کنه چون منبع غذايی خودشو داره. البته اين يک شرط مهم داره و اون اينه که منبع مشکل به مرور زمان حل و فصل بشه، مثلاً رابطه فرد با پدر يا مادر مشکل دار به نوعی اصلاح بشه، اگه اين منبع اصلاح نشه سادومازوخسيم مثل يک سوپاپ اطمينان عمل مي کنه که مانع جوش اومدن ديگ نمي شه باعث خنک شدن ديگ هم نمي شه، فشار زياد را تخليه مي کنه اما اون ديگ همچنان در حال جوشيدنه.

گاهی مي تونه بدتر هم باشه، وقتی منبع مشکل زيادی قوی باشه، سادومازوخسيم نمي تونه به اندازه کافی قدرت تخليه روانی داشته باشه چون اين فعاليت ها در ذات خودش فيدبک منفی هم داره به دلايل مختلف، و تعادل بين فيدبک منفی و فيدبک مثبت سادومازوخسيم در بهترين شرايط يک خروجی مثبت باريک، در حد همون سوپاپ اطمينان مي تونه باشه. لذا در دراز مدت فرد سعی مي کنه يا فشار بيشتری به سادومازوخسيم وارد کنه، يعنی درگير روابط آسيب زای اين قضيه مي شه و به خودش و ديگران بدون کنترل آسيب مي زنه و اين مي شه يک سير قهقرايی و يا سادومازوخيسم برای اون فرد کارکرد مفيدش را از دست ميده و فشار روانی که بر اون فرد وارده از جاهای ديگه زندگيش مي زنه بيرون، و در این شرایط بی دی اس ام فقط يک مهمون ناخوانده و مشکل اضافه خواهد بود.


نتيجه چيه؟ نتيجه اينه که اگه ميخوايم ببينيم سالميم يا نه، اولش دنبال الگوهای ناسالم روابط خودمون با پدر مادرمون بگرديم، بخصوص در کودکی، بعد بررسی کنيم که الان در مقطع فعلی چقدر هنوز با اون مشکلات درگير هستيم و چقدر تونستيم حل و فصلشون کنيم،

اگه بتونيم اون الگوهای ناسالم رابطه با پدر و مادر را درست درک کنيم احتمالاً خيلی راحت مي تونيم با خودمون و مشکلاتمون و احياناً با پدر و مادرمون کنار بيايم، قطعاً مي تونيم زندگی بهتری داشته باشيم و از همه چيز لذت بيشتری ببريم، دقت کنيد که گفتم اين الگوهای ناسالم رفتاری بين ما و پدر و مادر بدون اينکه ما حتی عقلمونم بهش قد بده در عمق وجودمون به شکل يک هيولای گرسنه پنهان می شوند و از ما انرژی می بلعند و به ما فشار می آورند و ديگمون را به نقطه جوش مي رسونند، اين مشکلات مي تونه تا سال ها و گاهی تا آخر عمر با آدم بمونه بدون اينکه بفهمه اصل و منبع قضیه کجاست.




۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

معرفی فيلم (ايميج)


معرفی فيلم

ايميج محصول 1975 امريکا، که البته در فرانسه فيلمبرداری شده است.
ژان، شخصيت اصلی مرد فيلم که راوی داستان هم هست در يک مهمانی به دوست (آنا) يکی از دوستان قديمی اش (کلير) علاقمند می شود. آنا دختری زيبا و جذاب و بسيار کم حرف است، کلير هم زنی خوش اندام اما با زيبايی کمتر از آنا و با روحيه و شخصيت خاص و قدرتمند می باشد. آنا برده کلير است. کلير ژان را وارد رابطه خود با آنا می کند...بقيه داستان را خودتان ببينيد.

داستان فيلم به نسبت ضعيف است اما در کمبود فيلم های با موضوع مستقيم بی دی اس ام زياد هم بد نيست، صحنه های زيبا و جالبی در فيلم هست که قطعاً تحريک کننده هستند! نقطه قوت فيلم در فيلمبرداری آن است، کلام زيادی در فيلم وجود ندارد و احساسات، هيجانات و روح رابطه با تصاوير روايت می شود، اين فيلم الگوی خوبی برای آشنايی با يک رابطه نسبتاً خوب بی دی اس ام می باشد. اين فيلم را می توانيد از سايت های تورنت راحت دانلود کنيد.

The image 
Director: Radley Metzger
Writers: Catherine Robbe-Grillet (novel), Radley Metzger (screenplay)
Stars: Rebecca Brooke, Carl Parker and Marilyn Roberts | See full cast and crew


تصاوير بيشتر از اين فيلم را در ادامه مطلب ببينيد.

نمونه اي از رابطه قدرت محور در روابط روزمره

 در BDSM موضوع اصلی قدرت و کنترل است. در هر رابطه اي يک نفر برجسته تر است و يک نفر نقش ضعيف تری دارد، فرد برجسته تر تمايل دارد نقش مدير رابطه را داشته باشد و فرد ضعيف تر تمايل دارد در رابطه رام تر باشد. اين يک حالت فراگير در تقريباً همه روابط است، اما زمانی که اين تعادل ظريف به بازی قدرت تبديل می شود، آن ضعيف تر بودن يا برجسته تر بودن تبديل به يک نوع حالت داميننت و سابميسيو (فرد مسلط و زيردست) می شود، دقت کنيد که منظور جنبه سکسی اين مسائل نيست و در مورد روابط معمولی روزمره همه انسان ها صحبت می کنم. نکته جالب در مورد اين تغيير از حالت افراد از برجسته ظريف و ضعيف تر ظريف به داميننت و سابميسيو واضح اين است که بر خلاف چيزی که احتمالاً در ذهن شما شکل گرفت، فرد ضعيف تر داميننت می شود و فرد برجسته تر سابميسيو!
رابطه اي که بر محور قدرت و کنترل پيش می رود (به جای اينکه بر محور محبت و همکاری پيش برود) يکی از طرفين نقش والد (پدر مادری) به خود می گيرد و فرد ديگر نقش کودک، معمولاً فرد برجسته بخاطر اينکه احساسی تر است متمايل به اين می شود که نقش کودک را بپذيرد و در نتيجه دچار آن ترس غريزی از عصبانی کردن يا رنجاندن والدين می گردد، به زبان ساده تر فردی که در رابطه فعال تر است و سعی دارد مسئوليت ها را قبول کند و حالت مديريت داشته باشد معمولاً فرد احساساتی تری است تا طرف مقابل که بيخيال تر است و به نظر رام تر و مطيع تر می آيد، در نتيجه وقتی يک بازی قدرت در رابطه شکل می گيرد، فرد برجستکه احساساتی تر است نقش کودک را می پذيرد و فرد ديگر تبديل به والد می شود، پذيرفتن نقش کودک با خودش ترس می آورد، ترسی که هر کودکی به طور طبيعی از عصبانيت و رنجيدن پدر و مادرش دارد و اين ترس منجر به حالت سابميسيو گونه اي ميگردد که مد نظر ماست، پس فردی که در رابطه عادی و سالم (بدون بازی قدرت) نقش فعال تری دارد، اگر رابطه وارد بازی قدرت شود معمولاً تبديل به سابميسيو می شود.
در مقابل فردی که در ابتدا نقش خنثی و رام تری در رابطه داشت، چون معمولاً به نسبت فرد مقابل انسان محتاط تری است، وقتی رابطه وارد بازی قدرت شد، نا خود آگاه شروع به کسب قدرت می کند تا موقعيت خود را ايمن تر کند و اين کسب قدرت به او نقش والد را می دهد، که والد هم با خود نقش داميننتی را به همراه دارد، پس بدين ترتيب، يک رابطه معمولی اگر وارد بازی قدرت شود می تواند دو طرف را تبديل به داميننت و سابميسيو کند. (باز تأکيد می کنم از ديد سکسی به اين نگاه نکنيد)