۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

معرفی فيلم (ايميج)


معرفی فيلم

ايميج محصول 1975 امريکا، که البته در فرانسه فيلمبرداری شده است.
ژان، شخصيت اصلی مرد فيلم که راوی داستان هم هست در يک مهمانی به دوست (آنا) يکی از دوستان قديمی اش (کلير) علاقمند می شود. آنا دختری زيبا و جذاب و بسيار کم حرف است، کلير هم زنی خوش اندام اما با زيبايی کمتر از آنا و با روحيه و شخصيت خاص و قدرتمند می باشد. آنا برده کلير است. کلير ژان را وارد رابطه خود با آنا می کند...بقيه داستان را خودتان ببينيد.

داستان فيلم به نسبت ضعيف است اما در کمبود فيلم های با موضوع مستقيم بی دی اس ام زياد هم بد نيست، صحنه های زيبا و جالبی در فيلم هست که قطعاً تحريک کننده هستند! نقطه قوت فيلم در فيلمبرداری آن است، کلام زيادی در فيلم وجود ندارد و احساسات، هيجانات و روح رابطه با تصاوير روايت می شود، اين فيلم الگوی خوبی برای آشنايی با يک رابطه نسبتاً خوب بی دی اس ام می باشد. اين فيلم را می توانيد از سايت های تورنت راحت دانلود کنيد.

The image 
Director: Radley Metzger
Writers: Catherine Robbe-Grillet (novel), Radley Metzger (screenplay)
Stars: Rebecca Brooke, Carl Parker and Marilyn Roberts | See full cast and crew


تصاوير بيشتر از اين فيلم را در ادامه مطلب ببينيد.

نمونه اي از رابطه قدرت محور در روابط روزمره

 در BDSM موضوع اصلی قدرت و کنترل است. در هر رابطه اي يک نفر برجسته تر است و يک نفر نقش ضعيف تری دارد، فرد برجسته تر تمايل دارد نقش مدير رابطه را داشته باشد و فرد ضعيف تر تمايل دارد در رابطه رام تر باشد. اين يک حالت فراگير در تقريباً همه روابط است، اما زمانی که اين تعادل ظريف به بازی قدرت تبديل می شود، آن ضعيف تر بودن يا برجسته تر بودن تبديل به يک نوع حالت داميننت و سابميسيو (فرد مسلط و زيردست) می شود، دقت کنيد که منظور جنبه سکسی اين مسائل نيست و در مورد روابط معمولی روزمره همه انسان ها صحبت می کنم. نکته جالب در مورد اين تغيير از حالت افراد از برجسته ظريف و ضعيف تر ظريف به داميننت و سابميسيو واضح اين است که بر خلاف چيزی که احتمالاً در ذهن شما شکل گرفت، فرد ضعيف تر داميننت می شود و فرد برجسته تر سابميسيو!
رابطه اي که بر محور قدرت و کنترل پيش می رود (به جای اينکه بر محور محبت و همکاری پيش برود) يکی از طرفين نقش والد (پدر مادری) به خود می گيرد و فرد ديگر نقش کودک، معمولاً فرد برجسته بخاطر اينکه احساسی تر است متمايل به اين می شود که نقش کودک را بپذيرد و در نتيجه دچار آن ترس غريزی از عصبانی کردن يا رنجاندن والدين می گردد، به زبان ساده تر فردی که در رابطه فعال تر است و سعی دارد مسئوليت ها را قبول کند و حالت مديريت داشته باشد معمولاً فرد احساساتی تری است تا طرف مقابل که بيخيال تر است و به نظر رام تر و مطيع تر می آيد، در نتيجه وقتی يک بازی قدرت در رابطه شکل می گيرد، فرد برجستکه احساساتی تر است نقش کودک را می پذيرد و فرد ديگر تبديل به والد می شود، پذيرفتن نقش کودک با خودش ترس می آورد، ترسی که هر کودکی به طور طبيعی از عصبانيت و رنجيدن پدر و مادرش دارد و اين ترس منجر به حالت سابميسيو گونه اي ميگردد که مد نظر ماست، پس فردی که در رابطه عادی و سالم (بدون بازی قدرت) نقش فعال تری دارد، اگر رابطه وارد بازی قدرت شود معمولاً تبديل به سابميسيو می شود.
در مقابل فردی که در ابتدا نقش خنثی و رام تری در رابطه داشت، چون معمولاً به نسبت فرد مقابل انسان محتاط تری است، وقتی رابطه وارد بازی قدرت شد، نا خود آگاه شروع به کسب قدرت می کند تا موقعيت خود را ايمن تر کند و اين کسب قدرت به او نقش والد را می دهد، که والد هم با خود نقش داميننتی را به همراه دارد، پس بدين ترتيب، يک رابطه معمولی اگر وارد بازی قدرت شود می تواند دو طرف را تبديل به داميننت و سابميسيو کند. (باز تأکيد می کنم از ديد سکسی به اين نگاه نکنيد)