۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

برده کيست؟

برده موجودی است که قصد دارد تا در زندگی چيزی بيش از يک انسان باشد. واقعيت اين است که هر برده مثل هر فرد ديگر به طور بالفعل يک انسان است، يک بشر، وقتی بردگی را انتخاب می کند يعنی به دنيايی مافوق يک انسان معمولی بودن پا گذاشته است و زندگی جديدی، متفاوت از زندگی انسان های عادی را شروع کرده است، برده موجودی فراتر از يک انسان است.

برده موجود خاصی است که:

هويت خود را به فردی ديگر، به کسی که از او يک برده خواهد آفريد می دهد، ارباب، خداوندگار و خالق برده است و او را از يک انسان معمولی می آفريند، برده هويت پيشين خود را به او می دهد تا زندگی فوق العاده ی جديدی را به جای زندگی معمولی پيشين خود شروع کند.

برده يک الگو و نماد برای ساير انسان هاست، الگويی برای يک زندگی نوين و عصری جديد، تا سايرين بياموزند که بشريت به دو دسته تقسيم می شود، اربابان و بردگان، ميانه اي وجود ندارد.

يک برده کامل در زندگی هرگز هيچ عمل غير اخلاقی انجام نخواهد داد، برده موجودی صادق و درستکار است که هرگز هيچ خطا و گناهی انجام نمي دهد. معيار اخلاق، صداقت و گناه برای يک برده را اربابش تعيين می کند.

برده موجودی شجاع، کنجکاو و مايل به کشف چيزهای نو و جديد است، برده در حقيقت زندگی می کند و از قيد ترس ها و دروغ ها و ذهنيات و خرافات آزاد شده است، برده حقيقت را زندگی می کند و نه هيچ چيز ديگر.

برده هرگز به بهانه نيازی ندارد، او از عذرخواهی و التماس و بهانه تراشی بی نياز است و به جای آن هر کاری که بايد انجام دهد و هر وظيفه اي که دارد را با دقت تمام و بی کم و کاست و بی عيب انجام می دهد.

برده انتخاب کرده است تا در زندگی مطلقاً هيچ حقی برای اعتراض، خشم و عصبانيت، برای قضاوت کردن در مورد ديگران و برای نافرمانی ندارد، اين انتخاب خود او است و به طور کامل اين حقوق را از خود گرفته است.

برده مشتاق است تا زندگی را زندگی کند نه اينکه آن را از دور تماشا نمايد، ترجيح می دهد تا مشاهده شود به جای اينکه تماشاگر باشد، ترجيح می دهد که مورد انتقاد قرار گيرد به جای اينکه انتقاد کند.

برده آنقدر قدرتمند است که هرگز هيچ کجا از خود ضعف نشان نميدهد، برده از احساسات و عواطف قوی برخوردار است و می تواند بدون نگرانی عشق و محبت را احساس و دريافت کند و آن را ابراز نمايد.

برده بسيار رک، پاک و خالص، متمدن و رشد يافته و دارای قدرت شناخت و هدايت خود است، به طوری که می تواند آزادانه خود را بشناسد و با انتخاب خود، خويشتن را به طور کامل در اختيار اراده فردی ديگر قرار دهد.

برده اين توانايی را دارد تا زندگی خود را در راه اعتقاد و باور خود قرار داده و به پيش ببرد، نيازها و واقعيت وجود خود را شناخته است و زندگی خويش را با آن هماهنگ نموده است، برده مشتاق است تا هر آنچه که مالک و صاحبش می خواهد را تجربه کند و در نتيجه به حقيقت دست پيدا کند و واقعيت را درک نمايد به جای اينکه مثل سايرين فقط در مورد حقيقت چيزی شنيده باشد.

برده کسی است که توانسته بر خويشتن خويش پيروز شود و بفهمد که زندگی درباره او نيست بلکه درباره آن چيزهايی است که او می تواند برای دنيا انجام دهد و در اين ميان هيچ چيز ديگری اهميت ندارد.

برده اين توانايی را دارد تا در همه چيز متفاوت و خاص باشد، او هرگز به چيزی کمتر از آنچه می تواند باشد راضی نميشود.

برده هيچ مرز و محدوديتی ندارد، محدوديت ها و مرزها برای برده بی معنی هستند.

برده در اجرای دستورات و اوامر اربابش هيچ چون و چرا و سختی ندارد، خواست و اراده ارباب بايد به بهترين شکل اجرا شود، خواه تميز کردن يک توالت باشد و خواه سخنرانی در سازمان ملل!

تنها لذت و تفريح برده در توانايی او در اطاعت است.

برده در زندگيش هرگز هيچ انتظاری برای دريافت پاداش يا مزد نخواهد داشت، چون می داند که ارباب صاحب مطلق اوست.

برده نه ترس، نه خشم، نه نفرت نه انتقام نه کينه و نه هيچ هيجان منفی ديگری را هرگز احساس نميکند.

برده در قيد گذشته نيست و به گذشته ها نمی انديشد، همچنين نگران آينده نيست زيرا که اين شجاعت را دارد تا صادقانه در لحظه حال زندگی کند.



۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

فتيش کاذب

مسأله مهمی که در پست قبل فراموش کردم به آن بپردازم را اينجا بيان ميکنم.
با يک سؤال ساده، چرا اين همه فوت فتيش در ايران هست؟   به طرز عجيبی آمار فوت فتيش ها بالاست (به طور نسبی البته) پس منطقاً بايد يک اشکالی وجود داشته باشد! اين پست در مورد اين اشکال است!

با اين مقدمه وارد بحث مي شوم که به طور کلی وقتی يک نياز به انسان فشار زيادی وارد می کند، ارزش و اهميت آن موضوع در ذهن فرد به طور ناخودآگاه بالا می رود و يک حالت آمادگی برای تقدس بخشيدن به آن موضوع در ذهن فرد ايجاد مي شود.
به عبارت علمی تر "نياز شديدی که ارضا نشود، باعث ايجاد يک حالت آمادگی روانی (mind state) جهت اغراق در ارزشمندی  (value exaggerataion) آن موضوع نياز در فرد می کند" و در اين شرايط آمادگی ذهنی، وجود اطلاعات و جهت دهی های خارجی و محيطی می تواند فرد را به نيازهای کاذب رهنمون کند.
به عبارت ساده تر با يک مثال در مورد همين فوت فتيش قضيه را توضيح ميدم:
فرض کنيد يک پسری مدت زيادی با هيچ دختری رابطه جنسی نداشته و از طرف ديگه نيازهای جنسيش شديداً داره به اون فشار وارد ميکنه، اين شدت نياز يک حالت آمادگی ذهنی در اون فرد ايجاد ميکنه که ناخود آگاه به اون ابژه نيازش (ابژه در مقابل سوژه) که به عبارتی ميتونه جنس مخالفش باشه، يعنی دختر، اهميت و ارزش زيادی ميده و تا حد تقدس اون ابژه را بالا مي بره (توجه کنيد اينجا مسأله ارزش دادن به زن به عنوان يک انسان نيست، مسأله ارزش دادن به زن به عنوان يک موجود مقدس است که مي تونه نياز رو برطرف کنه، به عبارت دقيق تر زن در نگاه فرد تبديل ميشه به يک شئ بسيار بسيار با ارزش که ارزشش بخاطر توانايی رفع نيازشه نه بخاطر موجوديت خودش) توجه کنيد همه اينها کاملاً ناخود آگاه است و آگاهی و اراده فرد اصلاً در اونها مؤثر نيست و احتمالاً اصلاً هم ازش خبر ندارد.
خب حالا که اين حالت آمادگی ذهنی در فرد ايجاد شده، عوامل محيطی دست اندر کار ميشوند، برای مثال همين عکس ها و فيلم ها و مطالبی که در باره فوت فتيش وجود دارد يک عامل جهت دهنده بسيار قوی است، يعنی مثلاً آن فردی که آن شدت نياز در او ايجاد شده است، احياناً خصوصيات شخصيتی کمی سلطه پذير هم داشته باشد و از لحاظ ارتباطی و اجتماعی هم نتواند نيازهای جنسی خودش را به خوبی ارضا کند و ... اگر در محيط اينترنت مثلاً با عکس ها و فيلم ها و داستان ها و سايت های فوت فتيش آشنا شود، ممکن است که به طور کاذب احساس کند که فوت فتيش است!!
اميدوارم واضح توضيح داده باشم، بگذاريد برای روشن تر شدن مطلب کمی خودمانی تر حرف بزنم، مثلاً من با خيلی از پسر های فوت فتيش که حرف مي زنم، مي بينم که گاهی حتی يک بار هم با هيچ دختری سکس نداشته اند! يا مثلاً آخرين سکسشان ماه ها پيش بوده است! خب خود اين مشکوک نيست؟ طرف هرگز در زندگيش سکس نداشته، اونوقت چطور ادعا ميکند که فوت فتيش است؟ عجيب و خنده دار نيست؟ اين افراد معمولاً انقدر فشار جنسی رويشان وارد می آيد که طی يک سری پروسه های نا خود آگاه که خيلی ساده و سطحی در بالا توضيح دادم، اين شهوتشان به سوی چيزهايی مثل فوت فتيشی يا حتی گاهی اسليو شدن و دنبال ميسترس گشتن تبديل ميشود.
خيلی از فوت فتيش ها و اسليو های پسر که در سايت ها مي بينيد، اصلاً و ابداً نه فوت فتيش هستند و نه اسليو! بلکه فقط يک پسر بسيار شهوتی هستند که هرگز يا مدت زيادی نتوانسته نيازش را ارضا کند و اين فشار ها به حدی رسيده که با جهت دهی که اطلاعات محيطی برايش ايجاد کرده اند، حس ميکند که ميخواهد يک دختر را بپرستد! ا پايش بيفتد و پايش را ببوسد و بليسد! و... چنين افرادی اگر يک مدت کوتاهی، مثلاً چند ماه، به طور مرتب (حد اقل هفته اي يک بار) سکس معمولی و خوب داشته باشند، کاملاً آن احساسات فوت فتيشی و اسليوی خود را فراموش ميکنند و عادی می شوند.

البته تأکيد ميکنم که همه فوت فتيش ها و اسليو های پسر اينطور نيستند و بعضيشان احساساتشان واقعی است نه توهمی و کاذب، اما بيشترشان کاذب هستند، البته نه اينکه قصد دروغ گفتن يا فريب دادن داشته باشند، اين چيز کاملاً متفاوتی است، منظور من اين است که بدون اينکه خودشان بدانند، احساسات و نيازهای کاذب و غير واقعی برايشان بوجود آمده است که به راحتی هم قابل رفع می باشند. همچنين اين نکته هم بايد بگويم که اين پروسه هايی که در بالا ذکر کردم در مورد دختران مصداق ندارد، يعنی دختران در اثر نياز جنسی شديد دچار احساسات کاذب اسليوی يا فوت فتيشی نميشوند اما پسران ممکن است در شرايط خاصی بشوند.

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

فتيش چيست؟


قبل از نوشتن اين پست بايد تأکيد کنم که فتيشيسم به طور جداگانه جزيی از BDSM محسوب نمي شود اما ممکن است کسانی که فعاليت های BDSM را انجام مي دهند فتيش های خاصی نيز داشته باشند. هرچند شخصاً علاقه اي به فتيشيسم ندارم اما چون اين مقوله مکرراً در صفحات مربوط به BDSM ياد آوری مي شود، اين پست را برای آشنايی بيشتر با فتيش و فتيشيست ها می نويسم.

طبق روال معمول از معنی لغوی اين کلمه شروع می کنم، کلمه فتيش در لغت به معنی يادگار، طلسم، بت و چنين چيزهايی به کار می رود، در روانشناسی به يادگار ترجمه می شود و به فتيشيسم، يادگار پرستی گفته می شود. به طور خلاصه ريشه اين لغت در عقايد خرافی قبايل افريقايی و همچنين مردم باستان نهفته است که برای بعضی اشياء قدرت های خاصی قائل بودند و آنها را می پرستيدند يا مقدس می دانستند.
در روانشناسی فتيشيسم جزء يکی از مقولات جنسی است.
فتيشيسم يعنی جذابيت شديد و مکرر به يک شئ بی جان. به خود آن شئ هم فتيش گفته می شود. فتيشيست هم کسی است که به يک شئ بي جان اشتغال ذهنی دارد و برای رسيدن به ارضای جنسی به آن شئ وابسته می شود. تقريباً همه يادگار پرستان (فتيشيست ها) مرد هستند.
رايج ترين فتيش ها، اقلام پوشاک معمولی مثل لباس زير، جوراب، کفش، چکمه و دستکش هستند، البته انواع مختلفی از فتيش ها وجود دارد که کمتر شايع است.
به نوع ديگری از فتيشيسم، جزء گرايی (partialism) گفته می شود که فرد از قسمت خاصی از بدن، مثل پاها تحريک جنسی می شود. فوت فتيش ها جزء اين دسته از افراد هستند.
همچنين نوع ديگری از فتيشيسم، مبدل پوشی (زنانه پوشی) است.

فتيشيست ها با شئ مورد علاقه خود تحريک جنسی می شوند، ممکن است آن را بپوشند، نوازش کنند، بو کنند، بمالند، بليسند، بمکند، يا فقط به تماشای آن هنگامی که ديگران آن را پوشيده اند يا استفاده می کنند علاقه داشته باشند.
برخی ممکن است برای اينکه حين سکس تحريک جنسی شوند به آن نياز داشته باشند، برخی فقط برای خود ارضايی از آن استفاده ميکنند و ممکن است حتی تمايلی به رابطه جنسی با فرد ديگری نداشته باشند، برخی افراد هم فقط و فقط وقتی تحريک مي شوند که حتماً آن شئ موجود باشد.

در اينجا ذکر دو نکته مهم اهميت دارد، اول اينکه خيالپردازی ها يا رفتارهايی که گاهی بر انگيختگی جنسی را افزايش می دهند با فتيشيسم تفاوت دارد. هر کسی ممکن است به لباس يا شئ خاصی علاقه داشته باشد و با آن تحريک شود، مثلاً من مردان زيادی را ميشناسم که به چکمه (بوت) زنانه علاقه دارند به اين معنی که ديدن زنی که بوت پوشيده است برايشان تحريک کننده است و يا اگر شريک جنسيشان حين سکس بوت بپوشد، خوششان می آيد و ممکن است بيشتر تحريک شوند، همين طور است لباس های زير خاص (مثلاً بيکينی) و... يا اشياء خاص (مثلاً ممکن است يک نفر از ديلدو خيلی خوشش بيايد و عاشق فيلم های پورنويی باشد که در آنها از ديلدو استفاده مي شود) و يا مثلاً ممکن است فردی با ديدن پاهای ظريف و زيبای يک زن تحريک شود و دلش بخواهد آن پاهای زيبا را ببوسد يا بليسد.
اين رفتارها لزوماً فتيشيسم نيست! تفاوت ظريف در رفتار وسواس گونه و اشتغال فکری است که فتيشيست ها دارند، فتيشيسم معمولاً از کنترل فرد خارج است و همه توجه جنسی او را به خود معطوف مي کند. هرچند باب شده است که هرکس از هرچه در سکس خوشش می آيد، ميگويد من فتيش فلان چيز را دارم، اما اين اصطلاح غلطی است، ما از چيزهای مختلفی خوشمان می آيد و با آنها تحريک ميشويم اما لزوماً فتيش آن چيز را نداريم!
يکی از شايع ترين فتيش ها، فتيش پا است، همان فوت فتيش، اين نمونه خوبی برای درک تفاوت فتيش و علايق جنسی معمولی است، اگر دقت کنيد اکثر فوت فتيش های واقعی تمايلی به سکس ندارند، فقط از بوسيدن، بوييدن و ليسيدن پای فرد مقابلشان خوششان می آيد و با همان ارضا می شوند، همچنين اگر دقت کنيد تقريباً همه آن زمان هايی که يک فوت برای پيدا کردن يک کيس برای خودش می گذارد، مختص به همان فتيش است، در حالی که اگر مورد علاقه شما، فتيش واقعی نباشد، ممکن است مثلاً امروز چند ساعت در اينترنت برای ديدن عکس، فيلم، يا پيدا کردن يک فرد در رابطه با آن چيز مورد علاقه وقت بگذاريد اما فردا وقتتان را صرف چيز ديگری کنيد، اما يک فتيشيست واقعی هر روز و هر روز وقتش را صرف همان فتيش خودش ميکند.

مورد دومی که بايد به آن توجه کرد، بعد بيماری يا سلامت است، آيا فتيشيسم بهنجار است يا نابهنجار؟
اين تفاوت نيز با تعاريف امروزی از بيماری روانی بسيار ظريف و باريک شده است، به طور خلاصه، همان طور که در بحث از بعد سلامتی يا بيماری در BDSM هم گفتم، يک معيار اساسی اختلال و پريشانی است که اين موضوع در زندگی فرد و نيز در روابط فرد بوجود می آورد، آيا پرداختن به يک فتيش، به زندگی و روابط و ... يک فتيشيست لطمه زده است؟ آيا او از اين موضوع احساس پريشانی دارد؟ آيا اختلال قابل ملاحظه اي در او بوجود آمده است؟ همه اينها سؤالاتی است که ميتواند مرز بيماری بودن يا نبودن فتيشيسم را تعيين کند و صد البته که اين سؤالات در افراد مختلف جواب های مختلفی هم دارند.
البته ذکر اين نکته هم لازم است که معمولاً فتيشيست ها خودشان برای درمان پيشقدم نمی شوند، يعنی اصولاً در بدترين شرايط هم خود را بيمار نمی دانند و يا حتی اگر بيمار بدانند ميلی به رها کردن فتيش خود و درمان ندارند، پس ممکن است يک فردی از فتيشيست بودن خود راضی هم باشد اما به دليل اختلالات و مشکلاتی که آن فتيش در زندگی او بوجود آورده است، بيمار تلقی شود. و ممکن هم هست که بدون اينکه يک فتيش مشکل جدی در زندگی يک فرد ايجاد کند ساليان سال يا حتی هميشه آن را داشته باشد و هيچ مشکلی هم پيش نيايد، چنين فردی بيمار محسوب نميشود.
 

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

هفت سؤال رايج در مورد BDSM

خيلی ها از من در مورد رابطه BDSM با سلامت روان می پرسند، اين سؤال مهمی است، آيا ما بيمار هستيم؟ آيا غير طبيعی هستيم؟ علت اين گرايشات چيست و ريشه در کجا دارد؟ و خيلی سؤالات مشابه.
در اين پست به طور خلاصه به چند سؤال رايج در اين زمينه ها جواب ميدهم و در پست های بعدی کمی تخصصی تر به آن می پردازم.
1.آيا bdsm يک ناهنجاری يا بيماری روانی است؟
در همه شئونات رفتار انسانی مؤلفه هايی از نياز هيجانی و عاطفی به قدرت وجود دارد، در کار، در خانه، در ورزش، در سياست و در روابط جنسی. برجسته کردن و تأکيد کردن بر مؤلفه های قدرت در روابط انسانی ناهنجار و مرضی تلقی نمي شود. در حال حاضر نظر غالب متخصصين اين است که تبادل قدرت به طور آگاهانه و با اختيار کامل در روابط جنسی بين بزرگسالان کاملاً بهنجار و بی ضرر است. به زبان ساده تر وقتی دو نفر در رابطه جنسيشان با آزادی و آگاهی کامل به فعاليت های bdsm مي پردازند، اينکار به طور عام نرمال تلقی شده و غير مرضی است. (بخصوص در راهنمای تشخيصی و آماری اختلالات روانی DSM-IV اين مسأله قيد شده است.)


2. چه چيزی باعث ايجاد تمايل به bdsm  می شود؟
واقع بينانه ترين جواب اين است که تا کنون علم پاسخ صد در صدی برای اين سؤال پيدا نکرده است، هنوز به طور قطع معلوم نيست که چرا برخی افراد به BDSM تمايل دارند و برخی ندارند. تحقيقات نشان داده اند که به احتمال زياد عوامل ژنتيکی و ارثی، رشد و تربيت کودکی، محيط اجتماعی، تحصيلات و کسب اطلاعات جديد همگی تا حدی در ايجاد اين تمايل مؤثر هستند و نمي توان هيچ کدام را به تنهايی ريشه آن دانست اما سهم دقيق هر يک در ايجاد تمايل به bdsm نيز به طور کامل روشن نيست. تحقيقات متنوع جديد از جمله تحقيقاتی که در مؤسسات تحقيقات روانشناسی و دانشگاه هايی مثل کينزی، کازموپوليتن، تايم و خيلی از دانشگاه های ديگر (بخصوص دانشگاه های اروپايی) انجام شده است تخمين مي زند که بين 15-30 درصد بزرگسالان در کشورهای غربی حد اقل بعضی تمايلات bdsm را دارا هستند.
بعداً در پست های تخصصی تر، ريشه يابی اين تمايلات از ديد رويکردهای خاصی مثل روانکاوی و ... را که بيشتر از بقيه به اين موضوع پرداخته اند، خواهم گفت.
(اگر کسی منابع اين تحقيقات را خواست ايميل بزند)

3. چرا از لحاظ اجتماعی bdsm بد و ننگ آور تلقی می شود؟
قسمت اعظم اطلاعات افکار عمومی در مورد bdsm بر پايه اطلاعات بسيار عقب افتاده و قديمی استوار است، در کشور ما حتی بيشتر متخصصين روانشناسی هم اطلاعات به روز و جديدی در اين مورد ندارند، بيشتر اطلاعات روانشناسان ايرانی از bdsm بر پايه روانکاوی فرويدی خالص که مربوط به حدود 80 سال پيش است قرار دارد! بگذريم از اينکه خود فرويد تا چه اندازه در ايران بد فهميده شده و نظرات او شديداً تحريف شده تا سلاحی باشد در دست منبريان جهت کوبيدن علوم غربی!!
از طرف ديگر وقتی خود سکس يک تابوی بزرگ در ايران است، ديگر bdsm که مجال عرض اندام پيدا نخواهد کرد! اما شاهد هستيم که حتی در ميان جوانانی که با سکس مشکلی ندارند و روابط جنسی آزاد هم دارند باز هم يک ترس و نفرت غريبی از bdsm وجود دارد.
يکی از دلايل اين مسأله زنوفوبيا (ترس عمومی از يک موضوع نآشناخته) است، که همراه می شود با اطلاعات ناقص و اشتباه که از جاهای مختلف از جمله رسانه های عمومی و اينترنت (حتی سايت های مربوط به bdsm) به افراد مي رسد،به عنوان مثال يک فرد وقتی وارد يک سايت bdsm مي شود به طور يکجا با انبوهی از عکس ها و فيلم های مختلف مربوط به صدها زمينه مختلف bdsm و بدتر از آن با مسائلی مثل سکس خانوادگی، سکس با حيوانات و ... مواجه می شود .(بخصوص در سايت های فارسی).
همچنين نبود منابع اطلاعاتی معتبر مثل تحقيقات علمی جديد و ... هم به اين عدم اعتماد می افزايد.

4.شايد اين جمله را شنيده باشيد: (کسانی که در زندگی واقعی خيلی باقدرت و مسلط هستند، در سکس تمايل دارند تحت سلطه و زيردست باشند)، آيا اين جمله و خيلی جملات شبيه به اين واقعاً صحت دارند؟
قطعاً اينها افسانه هايی بيشتر نيستند، واقعيت اين است که هيچ ارتباط اثبات شده اي بين رفتارهای اجتماعی يک فرد و رفتارهای جنسی او وجود ندارد، تفاوت در تمايلات جنسی افراد با رفتارهای اجتماعی متشابه بسيار زياد است و هرگز نمي توان با مشاهده رفتار يک نفر در زندگی عادی و يا برعکس رفتار او در سکس، ديگری را پيش بينی کرد.

5.آيا افراد دارای تمايلات bdsm همه قربانی صدمات و خاطرات بد دوران کودکی و يا سوء استفاده جنسی در کودکی هستند؟

تحقيقات علمی به روشنی نشان داده است که درصد افرادی که حوادث و رويدادهای آسيب زايی را در کودکی خود تجربه کرده اند، در بين کسانی که به bdsm  تمايل دارند هيچ تفاوتی با ساير گروه های اجتماعی ندارد، برای مثال اگر صد نفر از افراد عادی انتخاب شوند و صد نفر کسانی که به bdsm تمايل دارند، درصد کسانی که گذشته آسيب زای دوران کودکی داشته اند در هر دو گروه يکسان است. لذا اين باور عمومی کاملاً غلط و بدون هيچ پشتوانه علمی است.
جالب است که در کشورهای غربی که گروه های bdsm پيشرفت زيادی کرده اند، به کسانی که به تازگی مي خواهند وارد اين عرصه شوند توصيه مي شود که حتماً قبل از اين کار به روانشناس مراجعه کنند و هرگونه اختلال يا مشکلی که دارند را درمان کنند و سپس وارد  bdsm شوند، پس در آينده احتمالاً بتوان گفت کسانی که وارد bdsm مي شوند حتی از سايرين هم سالم تر هستند!

6.تمايلات و هيجانات bdsm از چه سنی بروز پيدا ميکنند؟

حدود 25% کسانی که به bdsm تمايل دارند، وجود احساسات مربوط به اين موضوع را از سنين خيلی پايين گزارش کرده اند، مثلاً خاطراتی از لذت بردن از صحنه ها و موقيت هايی که در آن تبادل قدرت به نفع يا عليه ايشان انجام مي شده داشته اند. (بر پايه پژوهش انجام شده در مؤسسه پاوراتيکس)
ولی بيشتر افراد بروز تمايلات bdsm خود را مربوط به سالهای خيلی بعد مي دانند، خيلی ها آن را بعد از يک رخداد غم انگيز در زندگيشان گزارش ميکنند (مثل طلاق يا شکست در عشق) احتمالاً بخاطر اينکه پس از چنين وقايعی فرد عميق تر و بيشتر در مورد خودش، شخصيتش، نيازهايش ، تمايلاتش و روابطش فکر ميکند.

7. چرا برخی افراد شديداً تمايلات و احساسات bdsm خود را مخفی ميکنند؟

فارغ از موضوع بحث، اين واقعاً آسان نيست که به بقيه بگوييم "من متفاوت هستم". برای هرکسی که احساسات، تمايلات و عواطفی دارد که با محيط اجتماعی اطرافش هم خوانی نداشته باشد، اين سختی وجود دارد. و بخصوص در مورد bdsm گاهی اين مسأله آنقدر سخت و پيچيده است که فرد جرأت نميکند که حتی به شريک جنسيش ، مثلاً همسرش يا دوست پسر يا دوست دخترش آن را بيان کند و متأسفانه سعی ميکند آن را پنهان کند و فرو بخورد.


سؤالات بيشتری هم به ذهنم رسيد اما ترجيح مي دهم به مرور و در طی پست های بعدی آنها را مطرح کنم.

۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

سلامت و امنيت

قبل از اينکه وارد جزئيات BDSM بشوم لازم است که در مورد ايمنی صحبت کنم، دنيای bdsm دنيای هيجان انگيز و جالب و لذت بخشی است، همه چيز اينجا با روال عادی زندگی متفاوت است، تجربه ها بسيار عميق تر و خاص تر از زندگی و روابط روزمره هستند ولی در عين حال مي تواند دنيای خطرناکی هم باشد.
يک ارباب ناوارد و تازه کار يا اربابی که نتواند در موقعيت به اندازه کافی خودش را کنترل کند، يا برده اي که نا آگاهانه ارباب را زياد از حد تحريک کند و به سمت کارهای خطرناک بکشد، موقعيت ها و بازی هايی که بالقوه خطرناک هستند، افراد ناشی يا کسانی که بدون شناخت خود وارد bdsm مي شوند، کسانی که
اين روابط را با وحشيگری و ارضای حس پرخاشگری اشتباه گرفته اند و... همه می توانند خطرساز باشند. پس بهتر است که قبل از اينکه چيزهای جديد را تجربه کنيم ابتدا خطرات را بشناسيم و راه های پيشگيری از آن را ياد بگيريم.
ايمنی در bdsm چند وجه دارد، ايمنی فيزيکی (جسمی)، ايمنی روانی و عاطفی، ايمنی اجتماعی و عرفی

من در اين پست 10 نکته کليدی را مطرح خواهم کرد و در پست های بعدی توضيحات بيشتری خواهم داد:

1.در رؤياها و فانتزی های شما هر چيزی امکان پذير است، هر چيزی را مي توانيد در ذهنتان تجربه و تخيل کنيد اما مراقب باشيد که انجام آن چيزها در واقعيت مي تواند چيز کاملاً متفاوتی باشد. در عملی کردن فانتزی های ذهنيتان عجله نکنيد، آهسته آهسته پيش برويد، در هر بار سکس فقط يک قدم جلو برويد و اجازه دهيد برای هر تجربه جديد زمان مناسب فرا برسد، انجام دادن تجربه های کوچک تر با دقت و با آرامش لذت بخش تر است تا اينکه بخواهيد در همان اوايل رابطه و تجربه همه چيز را امتحان کنيد.
در مورد روياها و تخيلاتتان به راحتی با پارتنر خود صحبت کنيد، اما مراقب باشيد جوری صحنه مورد نظر خود را تعريف نکنيد که کاملاً نتیجه و موقعيت از پيش تعيين شده باشد، به شریک خود فضای لازم را برای آزادی عمل و ابتکار بدهيد و در هر صورت طوری رفتار نکنيد که هميشه اين معنی را برساند که اين مقدار کافی يا ارضا کننده نيست، با احتياط و قدم به قدم بيشتر بخواهيد.

2.حتماً، حتماً، حتماً از قبل کلمات امنيتی (safe words) يا نشانه های امنيتی مخصوصی را با هم قرار بگذاريد تا در مواقع لازم از آنها استفاده کنيد. به هر دليلی که نخواستيد از اين کلمات استفاده کنيد هم قبلاً با پارتنر خود کاملاً در اين مورد صحبت کنيد و دليل خود را توضيح دهيد. هرگز کلمات امنيتی را ناديده نگيريد، اين يک قانون مطلق است، وقتی کلمه امنيتی در حين سکس گفته شود بايد به آن احترام گذاشت و نبايد به آن بی توجهی کرد، اهميت اين کلمات از هرچيزی بيشتر است.

3.از قبل با پارتنر خود در مورد تمايلات و مرزها و محدوديت های خود صحبت کنيد، بگوييد که چه چيزهايی را دوست داريد يا دوست نداريد، اگر شما به او نگوييد، انتظار داريد که او از کجا بداند که شما از فلان کار خوشتان نمی آيد؟

4.تلاش کنيد نشانه ها و علامت هايی که به پارتنر خود مي دهيد کاملاً واضح و روشن باشد، اصلاً فکر نکنيد که ارباب شما قدرت ذهن خوانی دارد! من خودم يک ارباب هستم و خيلی ديده ام که برده ها سعی مي کنند با علامت های نامفهوم و ناواضح برخی مطالب را به من برسانند، اين اصلاً خوب نيست، رک و واضح باشيد، مطمئن باشيد برای ارباب شما هيچ چيز بدتر از اين نيست که شما يک تجربه لذت بخش را تبديل به يک تجربه تلخ و بدون لذت برای خودتان کرده ايد، ارباب دشمن شما نيست، او می داند که شما از اين رابطه لذت مي بريد و مي خواهد که همچنان لذت ببريد، سعی نکنيد به زور چيزی را تحمل کنيد،رک و واضح باشيد.

5.از وسايل با کيفيت و تميز و بهداشتی در سکس استفاده کنيد، اگر وسايلتان را از جايی مي خريد يا خودتان مي سازيد هميشه بهترين ها و بهترين مواد را بخريد، خسيس نباشيد! مثلاً شايد يک طناب نخی با قطر مناسب خيلی گرانتر از يک طناب پلاستيکی باشد و سخت تر هم پيدا شود اما به اين فکر کنيد که سلامت و امنيت برده شما ضامن ادامه رابطه لذت بخش شما است.

6.در تخمين قدرت تحمل خودتان زياده روی نکنيد، شايد در تخيلتان خوردن صد ضربه شلاق بسيار لذت بخش باشد ولی مطمئن باشيد آن صد ضربه تخيلی هيچ شباهتی به ده ضربه واقعی ندارد! از کم شروع کنيد، اگر توانستيد و نياز داشتيد پله پله زيادترش کنيد. هرگز در مورد چيزی که تا حالا امتحان نکره ايد يا از تحمل خودتان مطمئن نيستيد قول ندهيد، مثلاً شما تا حالا با ترکه فلک نشده ايد (کف پايی نخورده ايد) چرا به راحتی به ارباب التماس مي کنيد فلان تنبيهی که برايتان در نظر گرفته است را با مثلاً 20 ترکه کف پايتان عوض کند؟
الگو گرفتن از ديگران در bdsm بد نيست اما هرگز با خودتان نگوييد که من هم مي توانم مثل فلانی تحمل کنم يا فلان کار را انجام دهم، تا ياد نگرفته ايد و تا از خودتان به اندازه کافی نمي دانيد در مورد خودتان قضاوت نکنيد.

7.کاملاً بر صحنه اي که در آن قرار داريد تمرکز کنيد، مواظب حواس پرتی ها باشيد.

8.الکل، هر نوع دارو (مسکن ها، آرامبخش ها و...) ،مواد مخدر و روانگردان (ترياک، شيشه، حشيش و گراس و...) در حين صحنه bdsm مي توانند بسيار خطرناک باشند، ممکن است که کنترل از دست شما خارج شود، ممکن است که به طور غير واقعی تحملتان نسبت به درد زياد شود و آسيب ببينيد و ده ها خطر ديگر، باور کنيد هيچ نيازی به استفاده از هيچ دارويی نداريد، خود bdsm به تنهايی محرک بسيار قوی برای ترشح اندورفين ها و دوپامين های طبيعی مغز است، داروها فقط باعث مي شوند اين سيستم طبيعی از مدار خارج شود و به طور مصنوعی اين مواد را ترشح مي کنند.
من به برده ها شديداً توصيه مي کنم مراقب ارباب هايی که حشيش،شيشه،کوکايين و الکل مصرف مي کنند باشند، ريسک نکنيد، از اين چنين افرادی فاصله بگيريد.

9.هرگونه مشکل فيزيکی يا روانی که داريد حتماً با پارتنر خود مطرح کنيد، هر بيماری خاصی که داريد يا قبلاً داشته ايد هر جراحی و... که داشته ايد را حتماً بگوييد، اگر داروی خاصی مصرف مي کنيد هم حتماً بگويد و آن را در دسترس قرار دهيد.

10.آماده بروز هرگونه فوران احساسات يا هيجان غير عادی باشيد، برای هر عکس العمل غير عادی عاطفی آماده باشيد، اما نترسيد و نگران نباشيد و اجازه ندهيد چنين مواردی لذت کل سکس شما را از بين ببرند. چنين حالت هايی در bdsm زياد اتفاق می افتد.

در پست های بعدی به طور جداگانه و مفصل در مورد بعضی از اينها توضيح خواهم داد.



۱۳۸۹ فروردین ۱۳, جمعه

سادومازوخيسم

sadism ساديسم لذت بردن از ايجاد درد يا تحقير کردن ديگران است، مازوخيسم (masochism) لذت بردن از دريافت درد يا حس حقارت است. از آنجايی که اين دو مورد در bdsm همواره در ارتباط با هم هستند به کل اين فعاليت اصطلاحاً سادومازوخيسم (sadomasochism) گفته می شود. من به طور خلاصه از اصطلاح S&M برای اشاره به سادومازوخيسم استفاده مي کنم.
نکته بسيار مهم که همين جا بايد به آن اشاره کنم اين است که استفاده از اين کلمات در روانشناسی و روانپزشکی با استفاده از آنها در bdsm تا حد زيادی تفاوت دارد. در آسيب شناسی روانی اين سه عبارت برای اشاره به دسته خاصی از بيماری ها به کار می رود(که لزوماً هم بار معنايی جنسی ندارد،يعنی مثلاً بيماری که از لحاظ روانپزشکی ساديست شناخته می شود ممکن است اصلاً از آزار ديگران در سکس لذت نبرد يا اصلاً از آزار ديگران هيچ لذتی نبرد کلاً و به طور مرضی آزارگر است، يا يک بيمار که از لحاظ آسيب شناسی روانی مازوخيست محسوب می شود ممکن است از خود آزاری بوسيله مثلاً محروم کردن خود از خواب يا غذا يا خودزنی با وسايل برنده و... لذت ببرد و هيچ تمايلی به دريافت آزار جنسی نداشته باشد به شيوه اي که در bdsm انجام می شود)
بعداً در مقاله های مفصل تری راجع به تفاوتهای زمينه های مختلف bdsm با بيماری های روانی مفصل صحبت خواهم کرد ولی فعلاً همين قدر کافی است که توجه کنيد سادومازوخيسم از ديد آسيب شناسی روانی لزوماً بيماری تلقی نمي شود و بايد شرايط خاصی داشته باشد تا به عنون بيماری محسوب شود.
تفاوت سادومازوخيسم با ساير زمينه های bdsm در اين است که در S&M مسأله لذت بردن از درد مطرح است، در يک رابطه D/S (مافوق و زيردست) ممکن است که زيردست هيچ تمايلی به تجربه درد نداشه باشد، چنين فردی مازوخيست تلقی نمي شود و ممکن است که فقط از تحت کنترل بودن بوسيله اربابش لذت ببرد. کسانی که خيلی زياد از درد لذت می برند اصطلاحاً فاحشه درد (pain slut) خوانده می شوند، البته معنی دقيق تر اين عبارت "دارای شهوت درد" است.
قبلاً تأکيد کردم که زمينه های مختلف bdsm با هم تداخل زيادی دارند و تعيين کردن مرزی برای جدا کردن اين زمينه ها عملاً غيرممکن است.
خالی از لطف نيست که اشاره کنم کلمات ساديسم و مازوخيسم از اسامی دو نويسنده به نام های "مارکی دو ساد" و "لئوپارد ون ساشر-مازو" گرفته شده است که در کتاب های خود داستان هايی از افرادی که به عبارت امروزی ساديست يا مازوخيست بودند می نوشتند.مثل کتاب های "جاستين" "جوليت" "120 روز در سدوم" "ونوس در لباس خز" (فيلم هايی هم از زندگی و کتاب های اين نويسندگان ساخته شده است که سر فرصت آنها را برای دانلود خواهم گذاشت)

قابل توجه است که بسياری از افراد که اصلاً تمايلات bdsm هم ندارند در سکس معمولی خود از برخی موارد ساديستيک و مازوخيستيک لذت می برند، چيزهايی مثل اسپنک، گاز گرفتن، نيشگون گرفتن، قلقلک و... من خودم می توانم به جرأت بگويم که بيش از 80% زنان و دخترانی که با من رابطه سکسی معمولی داشته اند از اسپنک لذت مي برده اند در حالی که هيچ تمايلات bdsm نداشتند، شما هم اگر پارتنری داريد که فکر مي کنيد ساديست يا مازوخيست نيست اين را امتحان کنيد، مثلاً در زمان سکس بخصوص در پوزيشن doggy style (حالت سجده) پارتنر خود را اسپنک کنيد يا از او بخواهيد که شما را اسپنک کند، مطمئن باشید که به احتمال زياد خوشش خواهد آمد.
سادومازوخيسم و همه زمينه های ديگر bdsm تا زمانی که اختلال جدی در زندگی فردی و اجتماعی فرد ايجاد نکنند بيماری تلقی نمي شوند، ايجاد اختلال جدی در زندگی هم از فرد تا فرد متفاوت است، مثلاً ممکن است برای يک نفر برده دائمی يک ارباب بودن هم هيچ اختلالی در زندگی اش ايجاد نکند و برای فرد ديگر حدود خيلی کمتر از اين هم اختلال ايجاد کند، تشخيص اينکه ساديسم يا مازوخيسم يک نفر در حد مرضی است بر عهده روانشناس حرفه اي است، البته روانشناسی که واقعاً علمی عمل کند نه از اين روانشناس هايی که در ايران پر شده اند و به قول خودشان روانشناس اسلامی يا بومی هستند!



۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

Dominance and submission

Dominance and submission بهترين معنی اين کلمات مافوقی و زيردستی است، مجموعه فعاليت هايی، قانون ها و تشريفاتی که توسط يک زيردست در مقابل يک مافوق انجام مي شود که می تواند در يک جلسه سکسی باشد يا به مدت طولانی و به صورت يک روش زندگی انجام شود. در اين نوع رابطه تماس فيزيکی الزامی نيست، حتی اين رابطه مي تواند مجازی با اينترنت يا تلفنی باشد، در حالت های حضوری و با تماس فيزيکی اين رابطه می تواند تبديل به بوندج، ديسيپلين يا سادومازوخيسم هم بشود.
من به طور مخفف از اصطلاح D/S برای اشاره به اين رابطه استفاده می کنم. در D/S هر دو طرف رابطه لذت جنسی می برند از اينکه زيردست يا نوکر يا کنيز يک نفر ديگر باشند يا ارباب و سرور او باشند.
به کسی که مافوق است dominant گفته می شود (اصطلاحاً اگر مرد باشد dom و اگر زن باشد domme هم گفته می شود.)
کسی که زير دست است submissive يا sub ناميده می شود. بعضی افراد هم دوست دارند که گاهی مافوق و گاهی زيردست باشند که به آنها switch يا سوييچ گفته می شود.
اصطلاح ديگر در اين زمينه dominatrix است که به زن مافوقی که به طور حرفه اي dominant است و در مقابل رابطه پول مي گيرد گفته می شود(چيزی شبيه ميسترس های پولی)

مسأله مهم در رابطه D/S الزامی نبودن خشونت در آن است، اين رابطه بر اطمينان دو طرفه و ارتباط کلامی استوار است، رابطه اي است که در آن قدرت رد و بدل می شود و نيازی برای مجبور کردن زيردست به قبول قدرت نيست، اين نوع رابطه قدمت  زیادی دارد و در فرهنگ های مختلف وجود داشته است.

در D/S ممکن است که بيش از دو نفر وجود داشته باشند، مثلاً يک مافوق و چند زيردست يا برعکس يا مثلاً چند زيردست که به چند مافوق به طور مشترک خدمت می کنند.
رابطه D/S انواع زيادی دارد و شکل های متنوعی به خود می گيرد، من اينجا بعضی از شکل های آن را نام مي برم که البته ممکن است با ساير زمينه های bdsm هم تداخل داشته باشند
-برده خانگی (کنيز، نوکر يا خدمتکار) که نوعی رابطه ارباب و برده هم هست. انواع مختلفی از خدمتکارها و برده های خانگی وجود دارد، مثلاً خدمتکار شخصی، خدمتکار پذيرايی، خدمتکار توالت و... يا ترکيبی از اينها. (در پست های بعدی به طور مفصل راجع به برده های خدمتکار صحبت خواهم کرد)
- enforced chastity به معنی پاکدامنی اجباری است! يعنی در رابطه D/S زيردست بدون اجازه مافوق حق هيچ گونه عمل جنسی مثل سکس يا خود ارضايی را ندارد. اين کار می تواند بوسيله استفاده از وسايل مخصوصی که برای اينکار استفاده می شود، انجام شود.(مثلاً قفل های مخصوص مردان  يا پلاگ های مخصوص زنان  که مانع سکس می شوند و...)
-تحقير جنسی(اين مطلب نياز به توضيح خيلی مفصل دارد که بعداً در پست جداگانه به آن خواهم پرداخت)
-برده جنسی
-تحقير کلامی
-انواع فتيش ها (مثلاً پرستش پا يا بوت يا ...(اصطلاحاً فوت فتيش) ، يونيفرم ها و لباس های خاص و... (در مورد فتيش ها هم صحبت خواهم کرد در آينده)
-حيوان بازی (مثلاً زيردست نقش سگ يا اسب دارد و با او کاملاً مثل آن حيوان رفتار می شود)
-تبديل به اشياء، زيردست به عنوان يک وسيله تلقی ميشود، مثلاً به عنوان زيرپايی يا صندلی
-زنانه پوشی برای مردان يا مردانه پوشی برای زنان
و...

هر تمايلی در D/S مي تواند با ساير زمينه های BDSM ترکيب شود، روابط D/S مي تواند اصلاً شامل سکس نباشد و بيشتر حالت های نقش بازی کردن داشته باشد.
در D/S هم ميتوان از وسايل مختلفی مثل قلاده و... استفاده کرد.





۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

Discipline، ديسيپلين

ديسيپلين همان طور که در فارسی به معنی نظم و ترتيب زياد به کار می رود، در bdsm هم چنين کاربری دارد.
ديسيپلين يعنی تحت کنترل و نظم و انضباط در آوردن برده يا زيردست، با استفاده از قوانين و تنبيهات. خيلی ساده يعنی که ارباب قوانينی برای رفتار برده تعيين می کند و برده ملزم است که همه قوانين را مو به مو رعايت کند و هيچ حقی هم برای اعتراض يا چون و چرا ندارد.
بوندج به نوعی جزئی از ديسيپلين است. تنبيه در ديسيپلين می تواند درد فيزيکی داشته باشد (مثلاً اسپنک کردن يا شلاق زدن) می تواند تنبيه روانی باشد (مثلاً ناديده گرفتن برده به مدت چند ساعت يا قرار دادن برده به عنوان مبلمان اتاق) می تواند تحقير آميز باشد (مثل غذا خوردن از روی زمين يا مکيدن منی ارباب از داخل واژن يک برده ديگر) می تواند محدود کردن آزادی باشد (مثل بستن، زنجير کردن قلاده برده به پايه صندلی، يا اجازه ندادن برای دستشويی) يا می تواند دستور به انجام کارهای ناخوشايند باشد(مثل جريمه نوشتن) و يا هر نوع تنبيه ديگری که ارباب در نظر بگيرد.
اگر ارباب بيشتر ساديست باشد، اکثراً از قوانين به عنوان بهانه اي برای تنبيه استفاده می کنند، يعنی قوانين را وضع می کند تا بتواند بهانه اي برای تنبيه برده داشته باشد، ارباب هايی که اصطلاحا ديسيپلينيست هستند ممکن است هدفشان از تعيين قوانين بيشتر احساس کنترل بر روی برده باشد.
البته لازم به تذکر است که در bdsm هيچ چيز قطعی نيست و اصولاً يا اين يا آن وجود ندارد، همه چيز ترکيبی است و انتخابی.

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

bondage,بوندج

bondage بهترين معادل آن در فارسی "اسير کردن به وسيله بستن" است، ولی به خوبی معنی را نمی رساند. من از کلمه بوندج استفاده می کنم.
بوندج يعنی محدود کردن يک نفر برای رسيدن به لذت جنسی، اين محدود کردن می تواند فيزيکی يا روانی باشد.
بوندج می تواند به تنهايی يا به عنوان جزئی از رابطه ارباب/برده استفاده شود.
انواع بسيار زيادی از بوندج وجود دارد، ساده ترين آن بستن دست و پا است، بستن چشم، دست و پا، دست بند زدن، بستن با طناب، آويزان کردن، در قفس زندانی کردن و...
 در بوندج خلاقيت خيلی مهم است، هزاران روش برای بوندج وجود دارد، بسته به امکانات و وسايلی که موجود است می توان از هر روش دلخواه استفاده کرد.
برخی از انواع بوندج می توانند خطرناک باشند و نياز به مهارت کافی دارند.
 از وسايل مختلفی می توان برای بوندج استفاده کرد، مثلاً می توان از يک تکه چوب بلند به عنوان spreader (جداکننده) استفاده کرد و دست ها يا پاهای برده را از هم جدا کرد به طوری که برای مثال واژن برده به راحتی در دسترس قرار بگيرد يا برای مثال جوری برده را روی ميز يا صندلی يا تخت بست که پشت برده در وضعيت دلخواه برای شلاق زدن يا اسپنک کردن قرار بگيرد.
خود بوندج به تنهايی نيز لذت بخش است، برده کاملاً احساس می کند که تحت کنترل ارباب است و ارباب هر کاری که بخواهد با او می کند و...
 بوندج روانی با اقتدار ارباب انجام می شود، مثلاً ارباب به برده دستور می دهد که در حالت خاصی بی حرکت بماند، مثلاً در حالی که دهان برده بسته است و روی زمين به حالت سجده زانو زده است،دست هايش را در طرفين باز می کند، يک سکه يا توپ پينگ پنگ را با بينی روی ديوار نگه می دارد، ارباب يک ديلدو يا يک پلاگ مخصوص در مقعدش فرو ميکند ، حال برده بايد تا زمانی که ارباب می خواهد در همين حالت باقی بماند، اگر سکه بيفتد يا پلاگ خارج شود و يا هر حرکت اضافی بکند ارباب او را به شدت تنبيه مي کند.
اين مثال ترکيبی از بوندج روانی و فيزيکی بود، هميشه در بوندج بايد خلاق باشيد، فکر کنيد و صحنه را در ذهنتان بازسازی کنيد، سايت ها و عکس ها و فيلم ها هم کمک خوبی برای يافتن پوزيشن های جالب برای بوندج هستند.
 برای بوندج به امکانات و وسايل نياز است، اما کلاً وسايل bdsm وسايل پيچيده و عجيبی نيستند، اگر کمی تلاش کنيد و خلاقيت به خرج دهيد می توانيد بسياری از وسايل را خودتان بسازيد، من خودم تا کنون بيش از 20 نوع شلاق چرمی مختلف، و حدود 50 وسيله bdsm ديگر ساخته ام، خلاق باشيد و از امکانات اطرافتان استفاده کنيد، اگر گاهی هم سری به مغازه های ابزار فروشی بزنيد می توانيد همه وسايل مورد نياز برای ساختن وسايل بوندج را پيدا کنيد.
در پست های آينده انواع مختلفی از زير گروه های بوندج، روش ها و پوزيشن های پيشنهادی، وسايل و روش ساخت يا تهيه وسايل و ... را خواهم گفت.

۱۳۸۹ فروردین ۳, سه‌شنبه

BDSM 2

مهم ترين ويژگی در همه فعاليت های bdsm تحت کنترل بودن برده توسط ارباب است، اين کنترل می تواند فيزيکی يا روانی يا هر دو باشد، برده کسی است که با رضايت و تمايل کامل، خود را تحت کنترل اربابش قرار می دهد، در اين رابطه ممکن است تحقير شدن، تنبيه شدن، درد کشيدن، تحت محدوديت های فيزيکی يا روانی قرار گرفتن، سکس (دهانی، مقعدی، واژينال و ...) و هر چيز ديگری وجود داشته باشد که مايه لذت برده و ارباب شود.
البته وجود هيچ يک از اينها اجباری نيست، مثلاً ممکن است در يک رابطه برده/ارباب توافق شود که اصلاً سکس مقعدی يا سکس واژينال يا هر چيز ديگر اتفاق نيفتد. اين يکی از مهم ترين شرايط رابطه برده و ارباب است که قبل از شروع رابطه حد و مرز خود را معلوم کنند و خطوط قرمز را مشخص سازند.
فعاليت های bdsm می تواند مدت زمان های مختلفی داشته باشد، مثلاً ممکن در يک رابطه دوست پسر/دوست دختری معمولی برخی مواقع هم بازی های bdsm را انجام دهند، يا ممکن است دو نفر فقط در اتاق خواب وقتی به طور خصوصی برای سکس پيش هم هستند اين کار را انجام دهند، گاهی هم ممکن است رابطه به طور دائمی باشد که اصطلاحاً 24/7 خوانده می شود به معنی 24 ساعته در هفت روز هفته! که البته اين مورد در ايران عملاً نادر است مگر اينکه شرايط و امکانات کافی برای دو نفر وجود داشته باشد.
همچنين در ايران کمتر اتفاق می افتد که دو نفر رابطه ارباب/برده خود را جلوی افراد ديگری هم داشته باشند. به طور کلی زمان بندی در رابطه ارباب/برده به عهده خود افراد است و هيچ اجباری در دائمی يا هميشگی بودن يا نبودن رابطه وجود ندارد.
يکی ديگر از مسائل بسيار با اهميت در رابطه ارباب/برده مسئوليت پذيری طرفين است، هر کدام از طرفين در مقابل سلامت و امنيت جسمی، روانی، اجتماعی و عاطفی طرف ديگر مسئول است. رابطه ارباب/برده رابطه اي است که شديداً با عواطف و هيجانات عميق روحی مرتبط است، همچنين ممکن است خطرات جسمی به همراه داشته باشد، طرفين اين رابطه بايد کاملاً از لحاظ شعور اجتماعی و عاطفی به بلوغ رسيده باشند تا بتوانند در مقابل عواطف شديدی که ممکن است در حين رابطه بروز پيدا کنند عکس العمل مناسب
نشان داده و نيز احتمال هرگونه خطر جسمی، روانی و اجتماعی برای طرف مقابل را از بين ببرند.
روابط bdsm بسيار عميق تر و پيچيده تر از روابط معمولی هستند، هر فردی به صرف اينکه دارای تمايلات bdsm است، شايسته ارباب يا برده شدن نيست.

در پست های آينده خيلی بيشتر در مورد نکات امنيتی و حفاظتی ضروری در روابط bdsm صحبت خواهم کرد.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/8/81/BDSM_collar_back.jpg

BDSM چيست؟

BDSM : اصطلاحی کلی برای اشاره به يک روش خاص زندگی، رابطه جنسی، عاطفی و... است که در آن دو نفر يا بيشتر با رضايت يکديگر نقش هايی را به عهده می گيرند تا با تجربه درد، قدرت، هيجان، کنترل، تحقير و ... به لذت و هيجان روحی و جسمی و جنسی برسند، ارضا شوند و به آرامش رسيده و تخليه روانی هيجانی را تجربه کنند.
BDSM شامل گستره وسيعی از فعاليت ها است و دامنه و نوع اين فعاليت ها را هر کس با شناخت از خود تعيين می کند، بسياری از فعاليت هايی که تحت عنوان BDSM انجام می شوند ممکن است از سوی جامعه و حتی برخی روانشناسان، جزء انحرافات جنسی يا اخلاقی محسوب شوند. امروزه هزاران نفر در سراسر جهان در روش زندگی bdsm مشارکت می کنند، گروه ها و انجمن های زيادی وجود دارند، سايت ها و جوامع مجازی زيادی هم به bdsm می پردازند. همچنين با توجه به گستردگی دامنه bdsm افراد بسيار زيادی وجود دارند که بدون اينکه دقيقاً از اين مطالب آگاه باشند، در زندگی خصوصی خود برخی فعاليت های bdsm را برای رسيدن به لذت جنسی بيشتر تجربه می کنند.

مشخصه برجسته فعاليت ها و روابطی که در زمينه bdsm انجام می شوند اين است که معمولاً افراد هر کدام نقشی را بر عهده می گيرند که اين نقش ها مکمل يکديگر هستند ولی با هم برابر نيستند. (مثلاً ارباب و برده) معمولاً فردی که کنترل کننده است و اعمال قدرت می کند و يا کارهايی را بر روی فرد ديگر انجام ميدهد يا او را وادار به انجام کارهايی می کند، تاپ (top) يا مافوق (dominant) يا ارباب (master) يا... نام دارد
و فردی که تحت کنترل قرار ميگيرد و يا کارهايی روی او انجام می شود بات (bottom) يا زيردست (submissive) يا برده (slave) يا... نام دارد.
برخی هم هستند که به نوبت جايشان را عوض می کنند (گاهی تاپ هستند و گاهی بات) به اين افراد سوييچ گفته ميشود.

اصطلاح BDSM از ترکيب سه عبارت BD از (bondage & discipline) و DS از (dominance & submission) و SM از (sadism & masochism) ساخته شده است. تعريف اين کلمات در پست های بعدی گفته خواهد شد.

۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

اولين قدم

قصد دارم که اين وبلاگ جنبه آموزشی داشته باشد، جايی که بتوانيم ياد بگيريم و ياد بدهيم، سعی می کنم پله به پله شما را با جنبه های گوناگون زندگی ارباب و برده آشنا کنم. از تجربياتم خواهم نوشت، از هر آنچه که ياد گرفته ام.
خوشبختانه مطالعات بسيار زيادی دارم و دانش قابل توجهی از BDSM فراهم آورده ام.
اين وبلاگ شبيه وبلاگ هايی که داستان و عکس سکسی مي گذارند نخواهد بود، اينجا مکانی خواهد بود تا هر ايرانی که تمايلات خاص جنسی دارد بتواند چيزهايی در مورد خودش و تمايلاتش ياد بگيرد.