۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

فتيش کاذب

مسأله مهمی که در پست قبل فراموش کردم به آن بپردازم را اينجا بيان ميکنم.
با يک سؤال ساده، چرا اين همه فوت فتيش در ايران هست؟   به طرز عجيبی آمار فوت فتيش ها بالاست (به طور نسبی البته) پس منطقاً بايد يک اشکالی وجود داشته باشد! اين پست در مورد اين اشکال است!

با اين مقدمه وارد بحث مي شوم که به طور کلی وقتی يک نياز به انسان فشار زيادی وارد می کند، ارزش و اهميت آن موضوع در ذهن فرد به طور ناخودآگاه بالا می رود و يک حالت آمادگی برای تقدس بخشيدن به آن موضوع در ذهن فرد ايجاد مي شود.
به عبارت علمی تر "نياز شديدی که ارضا نشود، باعث ايجاد يک حالت آمادگی روانی (mind state) جهت اغراق در ارزشمندی  (value exaggerataion) آن موضوع نياز در فرد می کند" و در اين شرايط آمادگی ذهنی، وجود اطلاعات و جهت دهی های خارجی و محيطی می تواند فرد را به نيازهای کاذب رهنمون کند.
به عبارت ساده تر با يک مثال در مورد همين فوت فتيش قضيه را توضيح ميدم:
فرض کنيد يک پسری مدت زيادی با هيچ دختری رابطه جنسی نداشته و از طرف ديگه نيازهای جنسيش شديداً داره به اون فشار وارد ميکنه، اين شدت نياز يک حالت آمادگی ذهنی در اون فرد ايجاد ميکنه که ناخود آگاه به اون ابژه نيازش (ابژه در مقابل سوژه) که به عبارتی ميتونه جنس مخالفش باشه، يعنی دختر، اهميت و ارزش زيادی ميده و تا حد تقدس اون ابژه را بالا مي بره (توجه کنيد اينجا مسأله ارزش دادن به زن به عنوان يک انسان نيست، مسأله ارزش دادن به زن به عنوان يک موجود مقدس است که مي تونه نياز رو برطرف کنه، به عبارت دقيق تر زن در نگاه فرد تبديل ميشه به يک شئ بسيار بسيار با ارزش که ارزشش بخاطر توانايی رفع نيازشه نه بخاطر موجوديت خودش) توجه کنيد همه اينها کاملاً ناخود آگاه است و آگاهی و اراده فرد اصلاً در اونها مؤثر نيست و احتمالاً اصلاً هم ازش خبر ندارد.
خب حالا که اين حالت آمادگی ذهنی در فرد ايجاد شده، عوامل محيطی دست اندر کار ميشوند، برای مثال همين عکس ها و فيلم ها و مطالبی که در باره فوت فتيش وجود دارد يک عامل جهت دهنده بسيار قوی است، يعنی مثلاً آن فردی که آن شدت نياز در او ايجاد شده است، احياناً خصوصيات شخصيتی کمی سلطه پذير هم داشته باشد و از لحاظ ارتباطی و اجتماعی هم نتواند نيازهای جنسی خودش را به خوبی ارضا کند و ... اگر در محيط اينترنت مثلاً با عکس ها و فيلم ها و داستان ها و سايت های فوت فتيش آشنا شود، ممکن است که به طور کاذب احساس کند که فوت فتيش است!!
اميدوارم واضح توضيح داده باشم، بگذاريد برای روشن تر شدن مطلب کمی خودمانی تر حرف بزنم، مثلاً من با خيلی از پسر های فوت فتيش که حرف مي زنم، مي بينم که گاهی حتی يک بار هم با هيچ دختری سکس نداشته اند! يا مثلاً آخرين سکسشان ماه ها پيش بوده است! خب خود اين مشکوک نيست؟ طرف هرگز در زندگيش سکس نداشته، اونوقت چطور ادعا ميکند که فوت فتيش است؟ عجيب و خنده دار نيست؟ اين افراد معمولاً انقدر فشار جنسی رويشان وارد می آيد که طی يک سری پروسه های نا خود آگاه که خيلی ساده و سطحی در بالا توضيح دادم، اين شهوتشان به سوی چيزهايی مثل فوت فتيشی يا حتی گاهی اسليو شدن و دنبال ميسترس گشتن تبديل ميشود.
خيلی از فوت فتيش ها و اسليو های پسر که در سايت ها مي بينيد، اصلاً و ابداً نه فوت فتيش هستند و نه اسليو! بلکه فقط يک پسر بسيار شهوتی هستند که هرگز يا مدت زيادی نتوانسته نيازش را ارضا کند و اين فشار ها به حدی رسيده که با جهت دهی که اطلاعات محيطی برايش ايجاد کرده اند، حس ميکند که ميخواهد يک دختر را بپرستد! ا پايش بيفتد و پايش را ببوسد و بليسد! و... چنين افرادی اگر يک مدت کوتاهی، مثلاً چند ماه، به طور مرتب (حد اقل هفته اي يک بار) سکس معمولی و خوب داشته باشند، کاملاً آن احساسات فوت فتيشی و اسليوی خود را فراموش ميکنند و عادی می شوند.

البته تأکيد ميکنم که همه فوت فتيش ها و اسليو های پسر اينطور نيستند و بعضيشان احساساتشان واقعی است نه توهمی و کاذب، اما بيشترشان کاذب هستند، البته نه اينکه قصد دروغ گفتن يا فريب دادن داشته باشند، اين چيز کاملاً متفاوتی است، منظور من اين است که بدون اينکه خودشان بدانند، احساسات و نيازهای کاذب و غير واقعی برايشان بوجود آمده است که به راحتی هم قابل رفع می باشند. همچنين اين نکته هم بايد بگويم که اين پروسه هايی که در بالا ذکر کردم در مورد دختران مصداق ندارد، يعنی دختران در اثر نياز جنسی شديد دچار احساسات کاذب اسليوی يا فوت فتيشی نميشوند اما پسران ممکن است در شرايط خاصی بشوند.

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

فتيش چيست؟


قبل از نوشتن اين پست بايد تأکيد کنم که فتيشيسم به طور جداگانه جزيی از BDSM محسوب نمي شود اما ممکن است کسانی که فعاليت های BDSM را انجام مي دهند فتيش های خاصی نيز داشته باشند. هرچند شخصاً علاقه اي به فتيشيسم ندارم اما چون اين مقوله مکرراً در صفحات مربوط به BDSM ياد آوری مي شود، اين پست را برای آشنايی بيشتر با فتيش و فتيشيست ها می نويسم.

طبق روال معمول از معنی لغوی اين کلمه شروع می کنم، کلمه فتيش در لغت به معنی يادگار، طلسم، بت و چنين چيزهايی به کار می رود، در روانشناسی به يادگار ترجمه می شود و به فتيشيسم، يادگار پرستی گفته می شود. به طور خلاصه ريشه اين لغت در عقايد خرافی قبايل افريقايی و همچنين مردم باستان نهفته است که برای بعضی اشياء قدرت های خاصی قائل بودند و آنها را می پرستيدند يا مقدس می دانستند.
در روانشناسی فتيشيسم جزء يکی از مقولات جنسی است.
فتيشيسم يعنی جذابيت شديد و مکرر به يک شئ بی جان. به خود آن شئ هم فتيش گفته می شود. فتيشيست هم کسی است که به يک شئ بي جان اشتغال ذهنی دارد و برای رسيدن به ارضای جنسی به آن شئ وابسته می شود. تقريباً همه يادگار پرستان (فتيشيست ها) مرد هستند.
رايج ترين فتيش ها، اقلام پوشاک معمولی مثل لباس زير، جوراب، کفش، چکمه و دستکش هستند، البته انواع مختلفی از فتيش ها وجود دارد که کمتر شايع است.
به نوع ديگری از فتيشيسم، جزء گرايی (partialism) گفته می شود که فرد از قسمت خاصی از بدن، مثل پاها تحريک جنسی می شود. فوت فتيش ها جزء اين دسته از افراد هستند.
همچنين نوع ديگری از فتيشيسم، مبدل پوشی (زنانه پوشی) است.

فتيشيست ها با شئ مورد علاقه خود تحريک جنسی می شوند، ممکن است آن را بپوشند، نوازش کنند، بو کنند، بمالند، بليسند، بمکند، يا فقط به تماشای آن هنگامی که ديگران آن را پوشيده اند يا استفاده می کنند علاقه داشته باشند.
برخی ممکن است برای اينکه حين سکس تحريک جنسی شوند به آن نياز داشته باشند، برخی فقط برای خود ارضايی از آن استفاده ميکنند و ممکن است حتی تمايلی به رابطه جنسی با فرد ديگری نداشته باشند، برخی افراد هم فقط و فقط وقتی تحريک مي شوند که حتماً آن شئ موجود باشد.

در اينجا ذکر دو نکته مهم اهميت دارد، اول اينکه خيالپردازی ها يا رفتارهايی که گاهی بر انگيختگی جنسی را افزايش می دهند با فتيشيسم تفاوت دارد. هر کسی ممکن است به لباس يا شئ خاصی علاقه داشته باشد و با آن تحريک شود، مثلاً من مردان زيادی را ميشناسم که به چکمه (بوت) زنانه علاقه دارند به اين معنی که ديدن زنی که بوت پوشيده است برايشان تحريک کننده است و يا اگر شريک جنسيشان حين سکس بوت بپوشد، خوششان می آيد و ممکن است بيشتر تحريک شوند، همين طور است لباس های زير خاص (مثلاً بيکينی) و... يا اشياء خاص (مثلاً ممکن است يک نفر از ديلدو خيلی خوشش بيايد و عاشق فيلم های پورنويی باشد که در آنها از ديلدو استفاده مي شود) و يا مثلاً ممکن است فردی با ديدن پاهای ظريف و زيبای يک زن تحريک شود و دلش بخواهد آن پاهای زيبا را ببوسد يا بليسد.
اين رفتارها لزوماً فتيشيسم نيست! تفاوت ظريف در رفتار وسواس گونه و اشتغال فکری است که فتيشيست ها دارند، فتيشيسم معمولاً از کنترل فرد خارج است و همه توجه جنسی او را به خود معطوف مي کند. هرچند باب شده است که هرکس از هرچه در سکس خوشش می آيد، ميگويد من فتيش فلان چيز را دارم، اما اين اصطلاح غلطی است، ما از چيزهای مختلفی خوشمان می آيد و با آنها تحريک ميشويم اما لزوماً فتيش آن چيز را نداريم!
يکی از شايع ترين فتيش ها، فتيش پا است، همان فوت فتيش، اين نمونه خوبی برای درک تفاوت فتيش و علايق جنسی معمولی است، اگر دقت کنيد اکثر فوت فتيش های واقعی تمايلی به سکس ندارند، فقط از بوسيدن، بوييدن و ليسيدن پای فرد مقابلشان خوششان می آيد و با همان ارضا می شوند، همچنين اگر دقت کنيد تقريباً همه آن زمان هايی که يک فوت برای پيدا کردن يک کيس برای خودش می گذارد، مختص به همان فتيش است، در حالی که اگر مورد علاقه شما، فتيش واقعی نباشد، ممکن است مثلاً امروز چند ساعت در اينترنت برای ديدن عکس، فيلم، يا پيدا کردن يک فرد در رابطه با آن چيز مورد علاقه وقت بگذاريد اما فردا وقتتان را صرف چيز ديگری کنيد، اما يک فتيشيست واقعی هر روز و هر روز وقتش را صرف همان فتيش خودش ميکند.

مورد دومی که بايد به آن توجه کرد، بعد بيماری يا سلامت است، آيا فتيشيسم بهنجار است يا نابهنجار؟
اين تفاوت نيز با تعاريف امروزی از بيماری روانی بسيار ظريف و باريک شده است، به طور خلاصه، همان طور که در بحث از بعد سلامتی يا بيماری در BDSM هم گفتم، يک معيار اساسی اختلال و پريشانی است که اين موضوع در زندگی فرد و نيز در روابط فرد بوجود می آورد، آيا پرداختن به يک فتيش، به زندگی و روابط و ... يک فتيشيست لطمه زده است؟ آيا او از اين موضوع احساس پريشانی دارد؟ آيا اختلال قابل ملاحظه اي در او بوجود آمده است؟ همه اينها سؤالاتی است که ميتواند مرز بيماری بودن يا نبودن فتيشيسم را تعيين کند و صد البته که اين سؤالات در افراد مختلف جواب های مختلفی هم دارند.
البته ذکر اين نکته هم لازم است که معمولاً فتيشيست ها خودشان برای درمان پيشقدم نمی شوند، يعنی اصولاً در بدترين شرايط هم خود را بيمار نمی دانند و يا حتی اگر بيمار بدانند ميلی به رها کردن فتيش خود و درمان ندارند، پس ممکن است يک فردی از فتيشيست بودن خود راضی هم باشد اما به دليل اختلالات و مشکلاتی که آن فتيش در زندگی او بوجود آورده است، بيمار تلقی شود. و ممکن هم هست که بدون اينکه يک فتيش مشکل جدی در زندگی يک فرد ايجاد کند ساليان سال يا حتی هميشه آن را داشته باشد و هيچ مشکلی هم پيش نيايد، چنين فردی بيمار محسوب نميشود.
 

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

هفت سؤال رايج در مورد BDSM

خيلی ها از من در مورد رابطه BDSM با سلامت روان می پرسند، اين سؤال مهمی است، آيا ما بيمار هستيم؟ آيا غير طبيعی هستيم؟ علت اين گرايشات چيست و ريشه در کجا دارد؟ و خيلی سؤالات مشابه.
در اين پست به طور خلاصه به چند سؤال رايج در اين زمينه ها جواب ميدهم و در پست های بعدی کمی تخصصی تر به آن می پردازم.
1.آيا bdsm يک ناهنجاری يا بيماری روانی است؟
در همه شئونات رفتار انسانی مؤلفه هايی از نياز هيجانی و عاطفی به قدرت وجود دارد، در کار، در خانه، در ورزش، در سياست و در روابط جنسی. برجسته کردن و تأکيد کردن بر مؤلفه های قدرت در روابط انسانی ناهنجار و مرضی تلقی نمي شود. در حال حاضر نظر غالب متخصصين اين است که تبادل قدرت به طور آگاهانه و با اختيار کامل در روابط جنسی بين بزرگسالان کاملاً بهنجار و بی ضرر است. به زبان ساده تر وقتی دو نفر در رابطه جنسيشان با آزادی و آگاهی کامل به فعاليت های bdsm مي پردازند، اينکار به طور عام نرمال تلقی شده و غير مرضی است. (بخصوص در راهنمای تشخيصی و آماری اختلالات روانی DSM-IV اين مسأله قيد شده است.)


2. چه چيزی باعث ايجاد تمايل به bdsm  می شود؟
واقع بينانه ترين جواب اين است که تا کنون علم پاسخ صد در صدی برای اين سؤال پيدا نکرده است، هنوز به طور قطع معلوم نيست که چرا برخی افراد به BDSM تمايل دارند و برخی ندارند. تحقيقات نشان داده اند که به احتمال زياد عوامل ژنتيکی و ارثی، رشد و تربيت کودکی، محيط اجتماعی، تحصيلات و کسب اطلاعات جديد همگی تا حدی در ايجاد اين تمايل مؤثر هستند و نمي توان هيچ کدام را به تنهايی ريشه آن دانست اما سهم دقيق هر يک در ايجاد تمايل به bdsm نيز به طور کامل روشن نيست. تحقيقات متنوع جديد از جمله تحقيقاتی که در مؤسسات تحقيقات روانشناسی و دانشگاه هايی مثل کينزی، کازموپوليتن، تايم و خيلی از دانشگاه های ديگر (بخصوص دانشگاه های اروپايی) انجام شده است تخمين مي زند که بين 15-30 درصد بزرگسالان در کشورهای غربی حد اقل بعضی تمايلات bdsm را دارا هستند.
بعداً در پست های تخصصی تر، ريشه يابی اين تمايلات از ديد رويکردهای خاصی مثل روانکاوی و ... را که بيشتر از بقيه به اين موضوع پرداخته اند، خواهم گفت.
(اگر کسی منابع اين تحقيقات را خواست ايميل بزند)

3. چرا از لحاظ اجتماعی bdsm بد و ننگ آور تلقی می شود؟
قسمت اعظم اطلاعات افکار عمومی در مورد bdsm بر پايه اطلاعات بسيار عقب افتاده و قديمی استوار است، در کشور ما حتی بيشتر متخصصين روانشناسی هم اطلاعات به روز و جديدی در اين مورد ندارند، بيشتر اطلاعات روانشناسان ايرانی از bdsm بر پايه روانکاوی فرويدی خالص که مربوط به حدود 80 سال پيش است قرار دارد! بگذريم از اينکه خود فرويد تا چه اندازه در ايران بد فهميده شده و نظرات او شديداً تحريف شده تا سلاحی باشد در دست منبريان جهت کوبيدن علوم غربی!!
از طرف ديگر وقتی خود سکس يک تابوی بزرگ در ايران است، ديگر bdsm که مجال عرض اندام پيدا نخواهد کرد! اما شاهد هستيم که حتی در ميان جوانانی که با سکس مشکلی ندارند و روابط جنسی آزاد هم دارند باز هم يک ترس و نفرت غريبی از bdsm وجود دارد.
يکی از دلايل اين مسأله زنوفوبيا (ترس عمومی از يک موضوع نآشناخته) است، که همراه می شود با اطلاعات ناقص و اشتباه که از جاهای مختلف از جمله رسانه های عمومی و اينترنت (حتی سايت های مربوط به bdsm) به افراد مي رسد،به عنوان مثال يک فرد وقتی وارد يک سايت bdsm مي شود به طور يکجا با انبوهی از عکس ها و فيلم های مختلف مربوط به صدها زمينه مختلف bdsm و بدتر از آن با مسائلی مثل سکس خانوادگی، سکس با حيوانات و ... مواجه می شود .(بخصوص در سايت های فارسی).
همچنين نبود منابع اطلاعاتی معتبر مثل تحقيقات علمی جديد و ... هم به اين عدم اعتماد می افزايد.

4.شايد اين جمله را شنيده باشيد: (کسانی که در زندگی واقعی خيلی باقدرت و مسلط هستند، در سکس تمايل دارند تحت سلطه و زيردست باشند)، آيا اين جمله و خيلی جملات شبيه به اين واقعاً صحت دارند؟
قطعاً اينها افسانه هايی بيشتر نيستند، واقعيت اين است که هيچ ارتباط اثبات شده اي بين رفتارهای اجتماعی يک فرد و رفتارهای جنسی او وجود ندارد، تفاوت در تمايلات جنسی افراد با رفتارهای اجتماعی متشابه بسيار زياد است و هرگز نمي توان با مشاهده رفتار يک نفر در زندگی عادی و يا برعکس رفتار او در سکس، ديگری را پيش بينی کرد.

5.آيا افراد دارای تمايلات bdsm همه قربانی صدمات و خاطرات بد دوران کودکی و يا سوء استفاده جنسی در کودکی هستند؟

تحقيقات علمی به روشنی نشان داده است که درصد افرادی که حوادث و رويدادهای آسيب زايی را در کودکی خود تجربه کرده اند، در بين کسانی که به bdsm  تمايل دارند هيچ تفاوتی با ساير گروه های اجتماعی ندارد، برای مثال اگر صد نفر از افراد عادی انتخاب شوند و صد نفر کسانی که به bdsm تمايل دارند، درصد کسانی که گذشته آسيب زای دوران کودکی داشته اند در هر دو گروه يکسان است. لذا اين باور عمومی کاملاً غلط و بدون هيچ پشتوانه علمی است.
جالب است که در کشورهای غربی که گروه های bdsm پيشرفت زيادی کرده اند، به کسانی که به تازگی مي خواهند وارد اين عرصه شوند توصيه مي شود که حتماً قبل از اين کار به روانشناس مراجعه کنند و هرگونه اختلال يا مشکلی که دارند را درمان کنند و سپس وارد  bdsm شوند، پس در آينده احتمالاً بتوان گفت کسانی که وارد bdsm مي شوند حتی از سايرين هم سالم تر هستند!

6.تمايلات و هيجانات bdsm از چه سنی بروز پيدا ميکنند؟

حدود 25% کسانی که به bdsm تمايل دارند، وجود احساسات مربوط به اين موضوع را از سنين خيلی پايين گزارش کرده اند، مثلاً خاطراتی از لذت بردن از صحنه ها و موقيت هايی که در آن تبادل قدرت به نفع يا عليه ايشان انجام مي شده داشته اند. (بر پايه پژوهش انجام شده در مؤسسه پاوراتيکس)
ولی بيشتر افراد بروز تمايلات bdsm خود را مربوط به سالهای خيلی بعد مي دانند، خيلی ها آن را بعد از يک رخداد غم انگيز در زندگيشان گزارش ميکنند (مثل طلاق يا شکست در عشق) احتمالاً بخاطر اينکه پس از چنين وقايعی فرد عميق تر و بيشتر در مورد خودش، شخصيتش، نيازهايش ، تمايلاتش و روابطش فکر ميکند.

7. چرا برخی افراد شديداً تمايلات و احساسات bdsm خود را مخفی ميکنند؟

فارغ از موضوع بحث، اين واقعاً آسان نيست که به بقيه بگوييم "من متفاوت هستم". برای هرکسی که احساسات، تمايلات و عواطفی دارد که با محيط اجتماعی اطرافش هم خوانی نداشته باشد، اين سختی وجود دارد. و بخصوص در مورد bdsm گاهی اين مسأله آنقدر سخت و پيچيده است که فرد جرأت نميکند که حتی به شريک جنسيش ، مثلاً همسرش يا دوست پسر يا دوست دخترش آن را بيان کند و متأسفانه سعی ميکند آن را پنهان کند و فرو بخورد.


سؤالات بيشتری هم به ذهنم رسيد اما ترجيح مي دهم به مرور و در طی پست های بعدی آنها را مطرح کنم.