۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه

در باب تحقير

کسی که تجربه bdsm را داشته باشد حتماً با تناقضاتی که درباره احساس حقارت در صحنه عملی bdsm وجود دارد    برخورد کرده است.
به طور کلی ارباب از تحقير برده لذت می برد، اين بخاطر فلسفه کلی bdsm است، در دنيای واقعی افراد به دو طريق می توانند احساس برتری کنند، يکی از طريق تلاش برای بالا بردن مقام و موقعيت و پايگاه خودشان، به طرق مختلفی مثل دانش، ثروت، قدرت و... و ديگری از طريق تحقير ديگران! وقتی ديگران از شما پايين تر باشند، احساس برتری می کنيد، حال يا خودتان را بالا ببريد تا از ديگران برتر باشيد و يا ديگران را پايين بياوريد تا از آن ها برتر بشويد! و خب پرواضح است که روش دوم خيلی ناسالم و غير اخلاقی است. اما در دنيای bdsm از همين روش دوم است که استفاده می شود، يعنی که وقتی يک ارباب و يک برده با هم وارد رابطه می شوند، در واقع ارباب کار خاصی نمی کند تا خودش را از برده بالاتر ببرد، بلکه در واقع با پايين بردن برده، ارباب در موقعيت برتری قرار می گيرد! البته اين کار چون تقريباً آگاهانه و با توافق طرفين صورت ميگيرد حالت استثنا دارد و با قوانين دنيای واقعی و روزمره جامعه قابل قضاوت نيست. خلاصه اينکه معمولاً بيشتر ارباب ها از ايجاد حس حقارت در برده لذت می برند، اما بيشتر مواقع هر کاری که می کنند آنطور که بايد و شايد آن حس را در برده نمی بينند. چرا؟
جواب اين است که چون جای اشتباهی دنبال احساس حقارت می گردند! چطور؟
برای پاسخ به اين سؤال ابتدا بايد اين اصل کلی را به خاطر سپرد: "ما انسان ها از چيزی که هستيم و پذيرفته ايم که هستيم، احساس حقارت نمی کنيم"
اين جمله به اين معناست که يک برده از برده بودن خودش احساس حقارت نمی کند، چون پذيرفته است که برده است. به همين ترتيب وقتی فرد پذيرفته است که برده است، مجموعه اي از کارهايی که يک برده انجام می دهد را هم پذيرفته است، پس از انجام آن کارها هم احساس حقارت نمی کند.

برای مثال ارباب به برده دستور می دهد که پای او را بليسد، اين کار معمولاً در ابتدا برای ارباب جذاب است، اما بعد از مدتی ديگر آن احساس هيجان انگيز اوليه را ندارد، آن حقارت اوليه اي که ارباب احساس می کرد با انجام اين کار در برده به وجود می آيد را ديگر ادراک نمی کند، چون ارباب می بيند که برده با اشتياق و راحت اين کار را انجام می دهد. اين برای ارباب يک تناقض ايجاد می کند چون در چارچوب فکری ارباب، ليسيدن پای يک فرد ديگر خيلی خيلی تحقيرآميز است و به هيچ وجه حاضر نيست اين کار را انجام دهد، اما مي بيند که برده مشتاقانه اين کار را می کند. يا مثال ديگر در پت پلی (pet play) برده نقش يک حيوان، مثلاً سگ را بازی می کند، گاهی برده ها آنقدر خوب و مطيعانه و شديد نقش حيوان را بازی می کنند که برای ارباب يک تناقض ايجاد می شود! مجدداً در نظام فکری ارباب پذيرفتن نقش يک حيوان خانگی خيلی تحقيرآميز است اما مي بيند که برده بدون هيچ ناراحتی و با لذت نقش حيوان را پذيرفته و خم به ابرو نمی آورد!
مسأله اصلی اينجاست که برده، اين نقش ها را پذيرفته است، نقش برده بودن را پذيرفته، نقش سگ بودن را پذيرفته و... خب همان طور که در بالا گفتم، ما وقتی آنچه را که هستيم پذيرفته باشيم ديگر از آن چيز بودن احساس حقارت نمی کنيم! بخاطر همين است که گاهی برده هايی را می بينيم که مثلاً تحقير جزء محدوديت های سفت و سختشان است و نمی خواهند که در رابطه تحقير شوند اما در عين حال مي بينيم که خيلی از کارهايی که در ذهن ما تحقيرآميز است را انجام می دهند.
نتيجه اينکه در آن چه که برده راحت و مشتاقانه می پذيرد نبايد دنبال احساس حقارت بگرديم و انتظار داشته باشيم که او تحقير زيادی را تجربه کند. در واقع اوج تحقير در آن لحظاتی است که کاری را از برده می خواهيد که انجام دهد اما او امتناع می کند و در نهايت که مجبور باشد، خيلی با اکراه انجام ميدهد، يعنی واقعاً دوست ندارد که انجام دهد! اگر به برده گفتيد که نقش سگ را بازی کن و پارس کن و ... و ديدید که او سريع و مشتاقانه اين کار را کرد، بدانيد که هيچ احساس تحقيری را از اين کار تجربه نمی کند، اما اگر به او گفتيد که مثلاً لخت شو و با يک آهنگ برقص و ديديد که او از انجام اين کار اکراه دارد و با سختی انجام می دهد، اينجا بدانيد که شديداً دارد تحقير را احساس می کند!

توجه کنيد که تحقير کلی که از پذيرفتن نقش برده يا سابميسيو برای فرد بوجود می آيد، چيزی فراتر از اين بحث است، منظور من اينجا احساس تحقير لحظه اي و شديد در يک صحنه bdsm است و نه احساس حقارت کلی که در اصل يکی از عوامل گرايش فرد به bdsm و پذيرفتن نقش برده است. 

در نهايت اين بحث چند استفاده عملی دارد،

-يکی اينکه اربابان گرامی بدانيد که کجا دنبال تحقير  بگرديد و کجا بيخود دنبال احساس تحقير نباشيد و لذا ناکام نشويد! همين که بدانيد جايی که شما فکر می کرديد احساس تحقير در برده بوجود خواهد آمد، در واقع تحقيری وجود ندارد، باعث می شود که نگاهتان به آن صحنه عوض شود و از ساير چيزهايی که در آن کار لذت بخش است، لذت ببريد. توجه کنيد که در هر صحنه چيزهای مختلفی برای لذت بردن و ارضای نياز به bdsm وجود دارد و تحقير فقط يکی از آنها است.

-دوم اينکه با دقت بيشتری به برده تان نگاه کنيد تا بفهميد اگر خواستيد در او احساس تحقير ايجاد کنيد، نقطه ضعف های او چه چيزهايی هستند. معمولاً چيزهايی که در برده احساس حقارت ايجاد می کند به سادگی و در نگاه اول ديده نمی شود، ضمن اينکه ممکن است آن موارد در هر فرد با فرد ديگر زمين تا آسمان فرق داشته باشد، ممکن است در ظاهر هيچ سکسی هم نباشد و ...

-سوم اينکه اگر خوب متوجه بشويد که چه چيزهايی در برده می تواند برايش احساس حقارت واقعی ايجاد کند، در مورد برده هايی که محدوديت "ليميت" تحقير دارند، با مشکل بر نمی خوريد که يک دفعه ببينيد برده تان فراری شده است و بعداً هر چه فکر کنيد نفهميد که علت آن چه بوده!


-چهارمين نکته برای برده ها است، برده های عزيز اربابان شما دوست دارند که در شما احساس حقارت را ببينند، در نتيجه اگر می خواهيد اربابتان لذت بيشتری ببرد، خيلی سعی نکنيد کارهايی را که او از شما می خواهد، دقيق و مشتاقانه و کامل انجام دهيد! يک جايی بگذاريد برای اينکه ارباب احساس کند شما را مجبور به آن کار کرده است نه اينکه شما خودتان جلو جلو برای انجام آن کار بدويد!

۵ نظر:

  1. یک پست کاملا امیدوار کننده... وقتی که بعد از مدت ها یک نکته ی مثبت تو روابط بی دی اس امیم یافت شد
    ممنون!

    پاسخحذف
  2. "ما انسان ها از چيزی که هستيم و پذيرفته ايم که هستيم، احساس حقارت نمی کنيم" و فاکتور مهم سریع و مشتاقانه یا با اکراه انجام دادن فعل
    مثل همیشه همه جانبه و مسلط

    فقط در مورد بند چهارم از قسمت آخر یه ابهامی پیش اومد
    در اینکه غالب برده ها دوست دارند رضایت ارباب رو ببینن هیچ شکی نیست ولی آیا این تظاهر به حقارت یجور نقش بازی کردن و عبور از خود واقعی نیست؟

    در سه مورد پیش لزوم نکته سنجی ارباب در کشف حقیقت برده جهت ساختن یه لذت دوطرفه تشریح شد(از این جهت گفتم دو طرفه که برده با تحمل حقارت از ایجاد لذت در اربابش احساس مفید بودن میکنه)
    ولی در مورد چهارم برده چیزی رو تحمل نمیکنه و حس خاصی به اون لذت کاذب ایجاد شده در ارباب نداره و مهم تر از اون ارباب رو در کشف خودش گمراه کرده که یا باعث میشه ارباب به تکرار اون صحنه ی مصنوعی بپردازه(که این رفته رفته مبدل میشه به یه عذاب غیر قابل تحمل برای برده)و یا ارباب به خاطر برده حذفش کنه که این هم محروم شدن از یه لذت رو برای برده به ارمغان میاره

    اگر هم ارباب بدونه برده داره نقش بازی میکنه برای ایجاد لذت در اون مسلما لذت سطحی و مصنوعی و دون شأن یه ارباب خواهد بود

    و اگه با اربابش این مسئله رو در میون بذاره متهم میشه به عدول از صداقت که ممکنه ضربه ی جدی به رابطه بزنه و اعتماد قبلی برقرار نشه...

    خب اینجا به قول شما مواجه میشم با حرکتی که برده ازش لذت میبره و ارباب برخلاف انتظارش لذت نمیبره،یه راه هنوز وجود داره واسه دوطرفه کردن این لذت و اون هم بهره گیری از تحقیر کلامیست :-)

    بسیار سپاسگذرم از اینکه به نوشتن بلاگتون ادامه میدید

    پاسخحذف
  3. هومن عزيز، نکته خوبی را اشاره کرديد، در اين مورد به چند چيز بايد دقت کنيم
    اول اينکه کل bdsm به نوعی يک رل پلی (role play) است، همين که در يک صحنه bdsm وارد نقشی می شويم که در زندگی روزمره، آن نيستيم، يعنی نقش بازی می کنيم، اما اين نقش بازی کردن هدفمند است و با هشياری کامل انجام می شود بخاطر همين از آن لذت می بريم و مثل نقش بازی کردن های زندگی معمولی نيست که خودمان يا ديگران را گول بزنيم. به اين ترتيب حالا که قرار است نقشی را بازی کنيم پس بهتر است خوب بازی کنيم! وقتی برده يک دستور ارباب را با ميل و اشتياق انجام می دهد، در واقع نقشی که بازی کردن آن را پذيرفته است را - برخلاف چيزی که خودش فکر می کند- خيلی بد بازی می کند!

    دوم اينکه هدف برده از اينکه دستور ارباب را به کامل ترين شکل انجام می دهد چيست؟ معمولاً هدف او جلب رضايت ارباب است. مگر نه اينکه برده از ديدن رضايت اربابش لذت می برد؟ پس اينجا اشتباه برده است که برای جلب رضايت ارباب، دستور او را خيلی با اشتياق و بی نقص انجام دهد. در واقع برده برای اينکه بيشترين لذت را در ارباب ببيند و در نتيجه خودش هم بيشترين لذت را ببيند، اين چنين عمل می کند، و منظور نکته چهارم اين بود که اين استراتژی اشتباه است و به حداکثر رضايت دو طرفه منجر نمی شود.

    سوم اينکه در هيچ چيز افراط و تفريط خوب نيست و هميشه حد وسط بهترين است. در اين مورد هم بايد با احتياط و با ملايمت روند بازی bdsmبدسم را کنترل و هدايت کرد، چيزی که شما درباره مصنوعی شدن صحنه گفتيد وقتی اتفاق می افتد که برده در "ناز" افراط کند و از طرف ديگر حالتی که من بحث کردم وقتی است که برده در "نياز" افراط می کند! می بايست حدوسطی رعايت شود که به ماکزيمم لذت دو طرفه منجر شود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. حواسم به رول پلی بود ولی به این بّعد ظریفش نبود:
      "وقتی برده يک دستور ارباب را با ميل و اشتياق انجام می دهد، در واقع نقشی که بازی کردن آن را پذيرفته است را - برخلاف چيزی که خودش فکر می کند- خيلی بد بازی می کند!" و همچنین افراط و از "ناز" و "نیاز"

      کاملا توجیه شدم؛ممنونم

      حذف