۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

تحقير (humiliation)

تحقير در روابط BDSM تفاوت زيادی با تحقير در روابط عادی روزمره دارد، اين تفاوت در دو چيز است، اولاً در رضايت دو طرفه و ثانياً در احساسات و هيجانات ناشی از آن.
توجه به اين نکته اهميت دارد که لذت ناشی از تحقير شدن يا تحقير کردن در يک رابطه ارباب و برده ناشی از انتخاب آگاهانه اي است که طرفين انجام داده اند و هيجان و احساسات و عواطف حاصل از آن رفتار را می شناسند و به همين دليل از آن لذت می برند، لذا تحقير در يک رابطه اين چنينی ماهيتاً با تحقير در روابط عادی فرق دارد و اساساً چیز ديگری است.
خيلی مهم است که ياد بگيريم وقتی در چارچوب روابط BDSM صحبت می کنيم، کلمات و افعال را نيز با عينک BDSM ببينيم، کلماتی که در روابط ارباب و برده برای توصيف فعاليت ها استفاده می شود، شايد از لحاظ ظاهر همان کلماتی باشد که در زندگی روزمره به کار می رود، اما بار معنايی متفاوتی دارد. هدف از تحقير کردن در يک رابطه معمولی اين است که در طرف مقابل احساس بدی بوجود بياوريم و او را ناراحت کنيم اما در رابطه ارباب و برده تحقير کردن به اين معنی نيست که در طرف مقابل احساس بدی نسبت به خودش ايجاد کنيم، راز تحقير لذت بخش در همين نکته نهفته است، تحقيری که در يک رابطه ارباب و برده اتفاق می افتد منجر به احساس خوبی در هر دو طرف می شود، تحقير برای اين استفاده می شود تا برده را واداريم تا کارهايی برای ما انجام دهد که برای هيچ کس ديگری انجام نمی دهد، برای اينکه فروتنی و زيردست بودنش را برای يک فرد خاص و فقط و فقط همان فرد خاص نشان دهد، اگر تحقير برای اين استفاده شود تا در طرف مقابل احساس بدی ايجاد کنيم، اين ديگر آزار و اذيت محسوب می شود نه يک رابطه مبنی بر رضايت دو طرف. مسترها و ميسترس ها بايد به اين مطلب خيلی دقت کنند که برده ما ،  به ما اعتماد کرده است، با ذهن و جسمش به ما اعتماد کرده است، به ما اعتماد کرده است که به او آسيبی نخواهيم زد، به ما اعتماد کرده است که به او احترام خواهيم گذاشت، که مراقبش خواهيم بود، که هرچقدر هم که تحقيرش کنيم باز همچنان دوستش خواهيم داشت.
صحبت از احترام کردم و اينکه ارباب بايد برای برده اش احترام قائل باشد، شايد در ظاهر اين يک تناقض به نظر برسد که چطور می توان يک نفر را تحقير کرد در حالی که برای او احترام قائل هستيم؟ اين مسأله نيز دقيقاً به همان قضيه چارچوب BDSM و عينکی که به چشم داريم بر مي گردد، يعنی که معنی کلمه احترام را بايد در همين چارچوب رابطه ارباب و برده در نظر بگيريم، يک ارباب وقتی برای برده اش احترام قائل است که احساس او را بشناسد و نيازش را درک کند، معنی تحقيری که ازو مي خواهد را بداند، هدفش از تحقير لذت هر دو طرف باشد، شخصيت واقعی برده اش را زير سؤال نبرد، برای تحقير کردنش از نقاط ضعف برده استفاده نکند و آن چيزهايی که در اختيار برده نيستند را زير سؤال نبرد (رنگ، نژاد، قد، لهجه و ...)، شخصيت اجتماعی برده را تخريب نکند، حد و مرز رابطه و حد برده اش را بشناسد و رعايت کند.

همين جا بايد تأکيد کنم که هرچند فانتزی ها و بازی ها و کارهای تحقير آميز جزيی جدا نشدنی از اکثر فعاليت های BDSM است اما بايد در نظر داشت که خود تحقير به تنهايی می تواند از لحاظ روانی بسيار آسيب زننده باشد و همان طور که مثلاً زياده روی در شلاق زدن می تواند نتايج بدی برای رابطه و برای طرفين به بار بياورد، زياده روی در تحقير هم می تواند به افراد آسيب های شديدی وارد کند و رابطه را نيز خراب نمايد، پس بايد دقت کنيم و حد و مرز خود و طرف مقابل را در تحقير بشناسيم و برده ها بايد در صورت لزوم از کلمات امن که قبلاً تعيين شده در اين مورد نيز استفاده کنند.


۷ نظر:

  1. "... و اينکه ارباب بايد برای برده اش احترام قايل باشد..." همین چند روز پیش بحثش باز اومد وسط دیگه... نمی دونم چرا این قدر خوشبینم که درسته که زمان بره، اما حتی طرز فکر هایی که غلط جا افتاده اند هم درست شدنیند...

    پاسخحذف
  2. به نكته بسيار زيبايي اشاره كرديد و اميدوارم طرفداراي اين حس بخونن و تو روابطشون انجام بدن. چون يك رابطه توام با احترام متقابل بالاترين لذت را براي طرفين به همراه داره و تنها دليل تداوم يك رابطه مي تونه باشه

    پاسخحذف
  3. دقيقا نكته ظريفي كه هر گز نبايد فراموش بشه اينه كه ما با هميم كه لذت ايجاد كنيم و ارضاي جسمي و روحي بشيم.در حرفه اي ترين و عميق ترين نقشهاو سناريو ها هم بايد ايمني،بهداشت و احترام متقابل كاملا رعايت بشه

    پاسخحذف
  4. دوباره از خواندن مطالب زیبای شما لذت بردم و باز عنوان می کنم به دلیل بار علمی زیاد ان و رواج مطالب شما انرا در وبلاگم با ذکر منبع کپی کردم .
    به این وسیله خوانند گان بیشتری به وبلاگ و مطالب شما دسترسی پیدا می کنند امیدوار ناراحت نشده باشد .
    دکتر یزدان نیاز

    پاسخحذف
  5. ممنون از لطف شما، با ذکر منبع مشکلی ندارد دوست گرامی.

    پاسخحذف
  6. هرچی بیشتر میخونم بیشتر به این نتیجه میرسم که این رابطه یه جور اختلال روانی یا ناهنجاری جنسی است.
    من اصلا جبهه نمیگیرم یا قصدم اثبات حرفم نیست. در حقیقت به نظرم اگر هرکسی به خود واقعیش و تمایلاتش فکر کنه میفهمه که یه جورایی تمایل به بردگی یا ارباب بودن داره. من خودم وقتی راجع به خود واقعیم فکر کردم دیدم که بدم نمیاد در اختیار کسی قرار بگیرم که خشونت روابطش بیشتر از حد معمول باشه. ولی این تمایلم خیلی خفیف اونقدر که دوست ندارم وارد بازی های آسیب زننده و تحقیر کننده bdsm بشم. نمیدونم شاید حال روحیم وخیم تر از چیزی باشه که فکر میکنم =)))))))))) چون اگه میخواستم به اون تمایلاتی که اول اشاره کردم جواب بدم abuse رو ترجیح میدادم صرفا برای اینکه کارهایی که روم انجام میشه به میل خودم نباشه چون اینطور احساس میکنم که اول پیش خودم حقیر شدم که به دیگری اجازه همچین برخورد هایی رو با خودم دادم. نمیدونم چه نتیجه گیری میشه کرد ولی به نظرم این روابط به هیچ وجه سالم نیست... یعنییه ارباب هیچ وقت جذب یک فرد طبیعی و با اقتدار نمیشه که در برابر تمایلات عجیب ارباب مقابله میکنه؟ یا یک برده هیچ وقت جذب فردی نمیشه که باهاش طبیعی و با عطوفت احترام رفتار میکنه؟ نمیدونم شاید هم این ها یه نیاز باشه که در بعضی افراد به وجود میاد و پاسخگویی بهشون رو ضروری میدونه و جور دیگه آروم نمیشه... ولی بازم احساس نمیکنم برخواسته از یک ذهن سالم و روحی پاک باشه. خصوصا که تو مطالعاتی که داشتم خیلی به عقاید شیطان پرستی نزدیکه. البته من هم دانسته هام کافی نیست...

    پاسخحذف
  7. در مورد اين مسأله قبلاً در وبلاگ چيزهايی نوشتم، به طور خلاصه امروزه دو حالت کلی هست، بعضی افراد صرفاً جهت تنوع و کنجکاوی اين بازی ها و روابط را امتحان می کنند که البته بيشتر بيرون از ايران هستند ,مثلاً آماری که از چندين برابر شدن فروش وسايل بدسم بعد از انتشار کتاب پنجاه سايه خاکستری (fifty shades of grey) در اخبار اومد تا حدی نشون دهنده همين تنوع طلبی افراد و جذابيت شيطنت آميز bdsm است بدون اينکه تمايل شديدی که درگير کننده فکر باشه وجود داشته باشه دسته دوم افرادی هستند که واقعاً به اين مسائل متمايلند که خب بنا بر يک نظر همه افراد درصدی از تمايلات سادومازوخيستی را دارند، اين يک طيف است نه حالت صفر و يک
    از لحاظ پاتولوژيک، وقتی به اختلالات روانی به صورت طيفی نگاه بشود، هيچ مرز دقيق و روشنی برای سلامت و بيماری وجود ندارد مگر اينکه به طور قراردادی يک سری ملاک هايی تعيين شود که اگر فرد به آن ملاک ها برسد بيمار تلقی می شود، مثلاً افسردگی را در نظر بگيريد، آيا کسی هست که هرگز افسرده نشده باشد يا درصدی از افسردگی را نداشته باشد؟ اما آيا همه افراد دارای اختلال روانی افسردگی هستند؟ نه، افسردگی يک طيف است، از يک جايی به بعد می شود بيماری، داستان اين تمايلات هم همين است، در هر کسی می تواند قدری از اين تمايلات باشد، ممکن است تمايل به يک چيز خاص فقط باشد، ممکن است موقتی و گذرا باشد، ممکن است در يک دوره های روحی خاصی وجود داشته باشد و در بقيه اوقات نباشد و يا به هر شکل ديگر
    صرف وجود چنين تمايلاتی دليل بر بيماری يا اختلال روانی يا ناهنجاری جنسی نيست، بايد ملاک هايی وجود داشته باشد تا بگوييم بله، اين تمايل در اين فرد خاص ناهنجاری است.
    يک نکته ديگر هم اينکه به همان مثال افسردگی توجه کنيد، گفتم هر فردی ممکن است قدری افسرده باشد، اما لزوماً اختلال افسردگی نداشته باشد، اما سؤال اينجاست که آيا همان يک مقدار کم افسردگی طبيعی است و يا همان هم ناشی از يک مشکل است؟ در مورد اين تمايلات هم همين سؤال هست و هر دو جواب ممکن هم توجيهات و استدلالات خود را دارد.
    و در آخر اينکه آيا يک ارباب جذب يک فرد با اقتدار نميشه يا يک برده جذب فردی که با عطوفت و احترام باهاش رفتار کنه نميشه؟ ، اين سؤال بدليل عدم شناخت کافی شما از اين تمايلات و افراد دارای تمايلات ارباب و برده اي به وجود آمده، چون هم اين ميل آنقدر پيچيده و گاهی متناقض است و هم افرادی که در آن درگير هستند که به اين سادگی قابل دسته بندی و پيش بينی نيست و اين سؤال از اساس اشتباه است و به هيچ وجه چنين مرزبندی عامی وجود ندارد.

    ضمناً هيچ گونه ارتباطی بين بدسم و شيطان پستی وجود ندارد، نزديک دانستن اين دو از نوع عقايد دکتر عباسی معروف است که مثلاً معتقد است غرب از طريق نمادهای پنهانی که در بازی فوتبال وجود دارد (مثلاً ورود توپ به دروازه يا لايی زدن) در پی اشاعه فحشا و گسترش مضامين جنسی است! و يا از نوع عقايد دار و دسته رجانيوزی ها که در آسمان و زمين و دريا همه جا آثار شيطان پرستی و فراماسونری می بينند

    پاسخحذف